Skip to main content

فرانکلین و حباب کوچولو

معرفی کتاب
«فرانکلین» و دوستانش دوست دارند تا از فروشگاه ابزار کاردستی عمه فرانکلین دیدن کنند. عمه «تی» در فروشگاه خود وسایل سرگرم‌کننده و کارهای هیجان‌انگیزی برای آن‌ها دارد. روزی فرانکلین و دوستانش در بیرون از مغازه درحال بازی کردن بودند که اتفاق عجیبی رخ می‌دهد، آن‌ها... .

فرانکلین و بازی گروهی

معرفی کتاب
«فرانکلین»، عاشق اردو رفتن و چادر زدن در طبیعت است، انجام کارهای مختلف بیرون از خانه و در فضای آزاد را نیز دوست دارد. به همین دلیل برای او دعوت از «خرگوش» و نشان دادن چادری که به‌شکل یک سفینه فضایی ساخته است بسیار هیجان‌انگیز است، فرانکلین برای کامل کردن سفینه‌اش باید یک بشقاب آلومینیومی را روی یکی از باله‌ها قرار دهد، اما... .

فرانکلین و روز پدر

معرفی کتاب
«فرانکلین» در یک روز آفتابی به خانه دوستش «روباه» می‌رود تا به همراه هم به اسکیت‌بُرد سواری بروند، اما روباه درخواست فرانکلین را نمی‌پذیرد؛ چون دلش می‌خواهد آن روز را که روز پدر است به‌طور کامل با پدرش بگذراند و به همراه او کارهایی را که دوست دارد انجام بدهند، فرانکلین هم تصمیم می‌گیرد به خانه بازگردد و با پدرش به اسکیت‌بُرد سواری برود، اما... .

فرانکلین و دوستداران محیط‌زیست

معرفی کتاب
«فرانکلین» و دوستانش، انجمن ویژه‌ای به‌نام دوستداران محیط‌زیست دارند، «آقای جغد»، رئیس و راهنمای انجمن آن‌هاست. آقای جغد به آن‌ها درباره شگفتی‌های طبیعت و محیط‌زیست آموزش می‌دهد. موضوع بحث امروز انجمن، مارمولک خانگی است و... .

فرانکلین دور از خانه

معرفی کتاب
«فرانکلین» و «خرس» بهترین دوستان یکدیگر هستند، آن‌ها از اینکه بیشتر وقتشان را با هم می‌گذرانند، لذت می‌برند. یک روز پدر فرانکلین به او می‌گوید که قرار است به همراه مادر و خواهرش به سفر بروند. فرانکلین باید دو روز کامل را در خانه‌ خرس بماند، فرانکلین هم خوشحال است و هم ناراحت؛ چون... .

فرانکلین و ستاره‌های دنباله‌دار

معرفی کتاب
«فرانکلین» و «هریت»، خواهر و برادر هستند. یک شب فرانکلین و هریت خیلی هیجان‌زده بودند؛ چون پدر و مادرشان برای شام بیرون می‌رفتند و قرار بود که عمه «تی» پیش آن‌ها بیاید و از آن‌ها نگهداری کند. عمه تی، زمانی که وارد خانه فرانکلین شد یک تلسکوپ جدید با خودش آورده بود و... .

فرانکلین و خواهرکوچولوها

معرفی کتاب
«فرانکلین» و دوستانش همیشه با هم خیلی خوب هستند، آن‌ها خانه درختی زیبای خودشان را دارند. روزی آن‌ها تصمیم می‌گیرند که خانه درختی‌شان را با چیزهای مورد علاقه‌شان تزیین کنند. زمانی‌‌که فرانکلین و دوستش به‌سمت خانه درختی حرکت می‌کنند صدای خنده‌هایی را در پشت سرشان می‌شنوند و...‌ .

فرانکلین و اعتماد به نفس

معرفی کتاب
«فرانکلین» و دوستانش مدرسه رفتن را دوست دارند. معلم‌شان «آقای جغد» به آن‌ها در یادگیری خواندن و نوشتن کمک می‌کند. روزی آقای جغد آن‌ها را از کلاس بیرون می‌برد تا به کمک طبیعت چیزهای تازه یاد بگیرند. دانش‌آموزان در حیاط مدرسه تار عنکبوت پیدا می‌کنند و... .

فرانکلین و دوست خجالتی

معرفی کتاب
«فرانکلین» هر روز در پارک بازی می‌کند، یک روز که فرانکلین و «سگ آبی» درحال بازی با صفحه گردان پارک بودند، باد یک برگ کاغذ را به‌سمت‌شان می‌آورد. روی این کاغذ یک خانواده راسو نقاشی شده است. سگ آبی و فرانکلین، تصور می‌کنند که راسو کوچولو این نقاشی را کشیده است برای همین تصمیم می‌گیرند که نقاشی را به او بازگردانند، اما نمی‌دانند که او کجا زندگی می‌کند و... .

مانیانالند، سرزمین فرداها

معرفی کتاب
«مکس»، عاشق فوتبال است، اما پدرش طبق معمول اجازه نمی‌دهد برای عضویت در تیم فوتبال ثبت‌نام کند. در «سانتا ماریا»، روستای محل زندگی مکس، قلعه‌ا‌ی قدیمی وجود دارد؛ داستان‌های زیادی که درباره‌ این قلعه روایت شده، آن را تبدیل به مکانی رازآلود کرده است. برخی اعتقاد دارند که روح مردمانی که روزگاری از ظلم حاکم شهرشان فرار کردند و در این قعله پناه گرفتند، هنوز در آنجا به‌جا مانده است و برخی معتقدند که پناه‌گرفتگان دزد و قاتل بودند. مکس که با پدرش زندگی می‌کند در گشت‌وگذار اطراف قلعه، نام مادرش را در بین نام‌های حک‌شده روی دیواره‌ آنجا می‌بیند و تصمیم می‌گیرد به راز نهان در این قعله پی ببرد.