Skip to main content

من نمی‌ترسم!

معرفی کتاب
بچه جغد می‌گوید: من نمی‌ترسم. من یک جغد هستم و جغدها تمام شب را بیدار می‌مانند. اما گورکن و خرس و خفاش از دیدن بچه جغد در تاریکی جنگل تعجب کرده‌اند و نظرشان این است که جغدی به این کوچکی نباید این موقع شب در جنگل باشد. کدام یک درست می‌گویند؟ به نظر بابای بچه جغد اشکال ندارد اگر او یک ذره از تاریکی بترسد.

دوستی دو طرفه

معرفی کتاب
«آموس مک‌گی» مردی میانسال است که در باغ‌ وحش کار می‌کند. او کارهای زیادی انجام می‌دهد، آموس با فیل شطرنج بازی می‌کند، با لاک‌پشت مسابقه می‌دهد، کنار پنگوئن خجالتی می‎نشیند، به گرکدن دستمال قرض می‌دهد و برای جغد که از تاریکی می‌ترسد، کتاب می‌خواند؛ اما یک روز صبح نمی‌تواند سر کارش حاضر شود، او مریض است! حالا چه اتفاقی برای حیوانات باغ وحش می‌افتد؟

چتری برای دو نفر

معرفی کتاب
در یک روز بارانی اردک با چتر کوچکش به اسب آبی پیشنهاد می‌کند که با هم قدم بزنند و اسب آبی قبول می‎کند به شرط آنکه دو تایی از چتر استفاده کنند و اردک هم می‌پذیرد؛ اما آن دو با هم زیر چتر جا نمی‌شوند و... . بالاخره راهی پیدا می‌کنند و هر دو زیر چتر جا می‌شوند. آن‌ها حسابی خوش می‌گذرانند و البته از خطراتی نیز جان سالم به در می‌ببرند؛ اما در تمام طول مسیر دو تایی از آن چتر کوچک استفاده می‌کنند. آن‌ها دوستان خوبی هستند.

خرس کتاب در برف

معرفی کتاب
«آتو» و «ارنست» خرس‌های کتاب داستان هستند که در کتابخانه زندگی می‌کنند. آن‌ها هر شب، وقتی همه‌جا ساکت می‌شود، از کتاب بیرون می‌آیند و در کتابخانه می‎گردند. درحالی‌که آتو و ارنست خودشان را برای جشن زمستانی آماده می‌کنند، یک نفر کتابشان را امانت می‌گیرد و به خانه می‌برد. آن‌ها خیلی خوشحال هستند که کسی کتابشان را می‌خواند؛ ولی آیا می‌توانند به موقع به کتابخانه برگردند و در جشن زمستانی شرکت کنند؟

جوجه قرمزی

معرفی کتاب
مطالعۀ بین‌المللی پیشرفت سواد خواندن (پرلز) برنامه‌ای است ابتکاری برای ارزیابی توانایی خواندن کودکان که حدود 40 کشور در آن شرکت دارند. مجموعۀ «داستان‌های کلاسیک جهان» که به منظور آماده‌شدن دانش آموزان ابتدایی برای شرکت در آزمون‌های پرلز تدوین شده، شامل آثار کلاسیک جهان است. در این جلد داستان «جوجه قرمزی» آمده‌است. در انتهای کتاب تمرین‌هایی مشابه آزمون پرلز آمده‌اند.

با آیدا تا همیشه

معرفی کتاب
این داستان درباره یک خرس قطبی به نام، «گاس» است. او در پارک بزرگی، وسط شهر زندگی می‎کند و دوستی به نام «آیدا» دارد. آن‌ها همیشه با هم هستند و خوش می‎گذرانند تا اینکه گاس می‌فهمد، آیدا مریض است و به زودی می‌میرد. دو دوست سعی می‌کنند با این موضوع کنار بیایند. آن‌ها با هم پچ‌پچ می‌کنند، با هم می‌خندند، با هم گریه می‌کنند و... . وقتی آیدا می‌میرد، گاس متوجه می‌شود که آیدا با خاطراتی که از او دارد، همیشه در کنار اوست. گاس هیچ‌وقت آیدا را فراموش نمی‌کند.

گرگی که از کتاب بیرون افتاد

معرفی کتاب
«زویی» کتابخانه‌ای دارد که پُر از کتاب است، آنقدر پُر که کتابی از آن به بیرون پرت می‌شود و گرگ داستان از کتاب بیرون می‌افتد. با اینکه گرگ خیلی ترسناک است؛ حسابی ترسیده است؛ چون پا به جایی غریب و ناشناخته گذاشته است. گرگ سعی می‌کند به کتابش برگردد؛ اما نمی‌تواند. در همین موقع، گربه چاق و چله زویی دنبالش می‌کند، گرگ سعی می‌کند وارد کتاب‌های دیگر شود؛ اما همه بیرونش می‌کنند. آیا گرگ موفق می‌شود به کتابش بازگردد یا گربه حسابش را می‌رسد؟

پاندورا و پرنده

معرفی کتاب
«پاندورا» یک روباه است که به تنهایی در سرزمینِ وسایلی که مردم دور ریخته‌اند، زندگی می‌کند. او با این وسایل خانه زیبایی برای خودش ساخته است و تمام وقتش را برای جمع کردن و درست کردن چیزهایی می‌گذراند که بلد است؛ اما او تنهاست و هیچ‌کس به دیدنش نمی‌‌آید تا اینکه روزی پرنده‌ای را پیدا می‌کند که بالش شکسته است و پاندورا نمی‌داند چطور باید آن را درست کند. برای همین جای گرم و نرمی برای پرنده درست کرده و از او مراقبت می‌کند. خیلی زود پرنده می‌تواند به اطراف پرواز کند و... .

یک گرگ، یک اردک، یک موش

معرفی کتاب
روزی گرگ بزرگی موش کوچولویی را می‌بلعد. موش در شکم گرگ، با اردکی آشنا می‌شود. اردک مدت‌هاست که در شکم گرگ زندگی می‌کند و از این زندگی راضی است. اردک و موش با هم دوست می‌شوند و برای این دوستی پایکوبی می‌کنند؛ اما گرگ بیچاره از این پایکوبی دل‌درد می‌گیرد. اردک و موش به او پیشنهاد می‌کنند برای خوب شدن دل‌دردش مقداری پنیر، یک تُنگ شراب و چند تا شمع بخورد. گرگ ساده‌لوح به حرف آن‌ها گوش می‌دهد و... .

من صندلی نیستم!

معرفی کتاب
این داستان درباره اعتمادبه‌نفس است. اولین روزی که زرافه به جنگل می‌رود، متوجه مشکلی می‌شود. همه حیوانات فکر می‌کنند او یک صندلی است و روی او می‌نشینند. زرافه فرصت نمی‌کند حرفی بزند؛ اما سعی می‌کند آن‌ها را متوجه اشتباهشان بکند که البته هیچ تأثیری ندارد تا اینکه تصمیم می‌گیرد هر طور شده حرف بزند... آن موقع همه‌چیز درست سر جای خودش قرار می‌گیرد.