Skip to main content

از همه زیباتر است

معرفی کتاب
«نوک‌ناز» پرنده کوچکی است که برای اولین‌بار به تنهایی پرواز می‌کند. او در جنگل پر می‌زند و بعد از چند لحظه روی شاخه‌های نرم درخت بید می‌نشیند. درخت بید به نوک‌ناز می‌گوید وجود این شاخه‌های نرم را مدیون کسی است که از همه زیباتر است. نوک‌ناز از بالای درخت به گل بنفشه نگاه می‌کند. بنفشه زیبا هم حرف‌های درخت بید را تکرار می‌کند. نوک‌ناز سخنان درخت بید را از زبان پروانه، چشمه، بلبل و... می‌شنود. او می‌خواهد بداند آنکه از همه زیباتر است، چه کسی است.

پوپک مرغ کنجکاو

معرفی کتاب
«پوپک» نام مرغی است که همیشه در حیاط خانه‌اش بازی می‌کند و به تماشای کبوترها می‎نشیند. در یک روز توفانی، تندباد شدیدی می‌وزد و پوپک را با خود می‎برد. بعد از مدتی، پوپک در جایی فرود می‎آید که اصلاً برایش آشنا نیست. او چیزهایی را می‎بیند که قبلاً هرگز ندیده است. پوپک می‌تواند جای گرم و نرمی برای خودش پیدا کند؛ اما دلش برای لانه‌اش تنگ است. او سعی می‌کند راه خانه را پیدا کند؛ اما مردم زبان پوپک را نمی‌فهمند. آیا پوپک می‌تواند خانه خودش را پیدا کند و دوباره به تماشای کبوترها بنشیند؟

گوزن شاخدار: ستاره سینما

معرفی کتاب
قرار است فیلمی درباره گوزن شاخ‌دار ساخته شود. در اولین برداشت، گوزن خودش را معرفی می‌کند. او می‌خواهد فضانورد شود؛ اما کارگردان مخالف است و معتقد است که گوزن‌ها نمی‌توانند فضانورد شوند؛ چون آن‌ها سُم دارند و در جنگل زندگی می‌کنند. در دومین برداشت، مادربزرگ گوزن از راه می‌رسد و... . در برداشت سوم سر و کله زرافه پیدا می‌شود که دلش می‌خواهد دکتر شود و... . سرانجام با همکاری همه حیوانات، گوزن شاخ‌دار که حاضر نیست دست از رویاهایش بردارد، به فضا می‌رود.

اسباب‌کشی بزرگ

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند؛ اما در خانه بروس سه موش هم زندگی می‌کنند. آقای خرس از این وضع اصلاً راضی نیست؛ چون همیشه خانه شلوغ و پر از سر و صداست؛ ولی بروس چاره‌ای ندارد و این وضعیت را تحمل می‌کند تا اینکه روزی تصمیم می‎گیرد اسباب‌کشی کند و به جای دیگری برود؛ اما پیدا کردن خانه مناسب برای او و چهار غاز کار راحتی نیست. سرانجام در محله‌ای ساکت و کنار دریاچه یک خانه عالی پیدا می‌کند؛ اما... .

مهمان‌های ناخوانده

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند. درواقع او مادر آن‌هاست و هر سال با غازها به جنوب کوچ می‌کند؛ اما بروس دوست دارد به خواب زمستانی برود. کوچ کردن و مادری کردن بروس را خسته و بداخلاق می‌کند. این‌بار، وقتی بروس به خانه‌اش برمی‌گردد، می‌بیند که موش‌ها خانه او را به یک هتل جنگلی پر رفت و آمد تبدیل کرده‌اند. بروس مجبور می‌شود تختش را با حیوانات دیگر شریک شود و این کار او را خیلی عصبانی می‌کند. بروس تا کی می‌تواند این وضعیت را تحمل کند؟

من مامان شما نیستم!

معرفی کتاب
«بروس» خرس تنها و بداخلاقی است که از باران خوشش نمی‌آید و روزهای آفتابی را هم دوست ندارد. او از حیوانات کوچولو و نازنازی هم خوشش نمی‌آید؛ اما بروس عاشق تخم پرنده‌هاست و با آن‌ها غذاهای مخصوصی درست می‌کند. یک روز او تصمیم می‌گیرد با چهار تخم غاز غذا درست کند؛ اما اجاقش خاموش می‌شود. بروس برای آوردن هیزم از خانه خارج می‌شود و وقتی برمی‌گردد، با صحنه عجیبی روبه‌رو می‌شود. چهار جوجه‌غاز از تخم بیرون آمده‌اند و او را مامان صدا می‌کنند!

یک عالمه پنجره

معرفی کتاب
پیشی کوچولو، زیر پل، کنار مادرش دراز کشیده است و چشمش به پنجره‌های ساختمان روبه‌رو است. او پنجره‎ای را می‌بیند که چراغش روشن است و آرزو می‌کند که کاش پسر یا دختر کوچولویی آنجا باشند و دلشان بخواهد که با او بازی کنند؛ اما بلافاصله چراغ خاموش می‌شود. پیشی کوچولو پنجره دیگری را می‎بیند که چراغش روشن است و آرزو می‎کند که کاش پیرزن مهربانی آنجا بیدار باشد و بافتنی ببافد و به او اجازه دهد که با نخ‌هایش بازی کند؛ اما چراغ آن پنجره هم خاموش می‌شود. چشم‌های پیشی آرام بسته می‌شود و او به خواب می‌رود؛ ولی پیشی کوچولو خواب خیلی خوب می‎بیند.

قوقولی‌قوقو

معرفی کتاب
این داستان از مجموعه «قصه‌های فندقی» است و قصه غازی را روایت می‌کند که صبح، وقتی آقای خروس همه را بیدار می‌کند تا به کارهایشان برسند، خواب است. غاز تا شب می‌خوابد و وقتی همه به خواب می‌روند ، بیدار می‌شود و به دنبال غذا به راه می‌افتد. آقای موش غاز را می‌بیند و به او هشدار می‌دهد که شکار جغد نشود. قورباغه نیز به غاز هشدار می‌دهد که مواظب روباه باشد؛ ولی غاز گرسنه است و به این حرف‌ها توجه نمی‌کند. ناگهان غاز، صدای جغد و روباه را می‌شنود که خیلی نزدیک هستند. غاز به طرف لانه‌اش فرار می‌کند و تصمیم تازه‌ای می‌گیرد.

پیشی‌پیشی! پا نمیشی؟

معرفی کتاب
در این داستان از مجموعه «قصه‌های فندقی»، گربه کوچولو با صدای دماغش بیدار می‌شود که او را به طرف بوی خوبی راهنمایی می‎کند. پیشی کوچولو که فکر می‎کند این بوی خوب باید بوی ماهی یا موش یا گوشت باشد، به راه می‎افتد؛ اما با یک گل روبه‌رو می‌شود. وقتی پیشی گل را بو می‎کند، زنبوری دماغش را نیش می‌زند. پیشی جایی پنهان می‌شود تا هیچ‌کس دماغ قلمبه و قرمزش را نبیند؛ اما در عوض گل خوشبویی را بو کرده است، کاری که تا به حال هیچ گربه‌ای نکرده است!

بزبزک برفی

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های فندقی» است. این داستان درباره بزغاله کوچولویی است که برای اولین‌بار، برف می‎بیند و آن را تجربه می‎کند. او می‌فهمد که برف سفید و نرم است؛ اما پنبه نیست، بلکه سفید و سرد است و... . بزغاله کوچولو در کنار پدر و مادرش به خواب می‌رود. گرگی خان که در سرما و برف مانده است، به کلبه آن‌ها سرک می‌کشد و وقتی می‎بیند پدر و مادر بزغاله، خانه هستند، تصمیم می‌گیرد وارد خواب بزغاله شود و نقش گرگی مهربان را بازی کند. بزغاله هم خواب یک گرگ مهربان را می‌بیند که در سرما و زیر برف ایستاده است، او می‌رود تا به گرگ کمک کند.