موشی در مدرسه گربهها
معرفی کتاب
«اسپلت» بچهگربهای است که برای اولینبار میخواهد به مدرسه برود. او صبح خیلی زود بیدار میشود و بسیار نگران است، آنقدر که دُمش مرتب تکان میخورد. اسپلت سعی میکند بهانهای پیدا کند تا به مدرسه نرود؛ اما مادرش به هر ترتیبی است، او را به مدرسه میفرستد. اسپلت در مدرسه و در کلاس چیزهای زیادی یاد میگیرد و دوستان زیادی پیدا میکند. صبح روز بعد، او زودتر از همیشه بیدار میشود. اسپلت دیگر نگران نیست و امروز از هیجان دُمش تکان میخورد.
ماجرای یک روز آفتابی
معرفی کتاب
در یک روز آفتابی که گرمای خورشید پشت گربه را نوازش میکرد، او روی رختخوابی از گلهای نرگس خوابید. سگ در استخری که دوستش، «برت»، پر از آب کرده بود، نشست. برت ظرف غذای پرندهها را پر از دانه کرد و یک بلال هم در چمنها انداخت تا سنجاب گرسنه نماند؛ اما ناگهان خرس سیاه وارد داستان شد. او ذرتهای سنجاب را خورد و همینطور دانههای پرندهها را، سپس وارد استخر آب شد و روی رختخواب گل نرگس گربه خوابید. خرس یک بعدازظهر عالی را خراب کرد!
گیلی کوچولو و شاه
معرفی کتاب
«لئون» نام شیری است که قول میدهد کارهای بزرگی انجام دهد؛ اما بعد از تاجگذاری کمکم تغییر میکند. او بدجنس و بیرحم میشود و هر طور که دلش میخواهدقانون را تغییر میدهد. او پرواز را برای پرندهها ممنوع میکند و دستور میدهد که پدر و مادرها باید بالهای جوجههایشان را بشکنند؛ اما در دوردستها پرندهای فراموش میکند بال جوجهاش را بشکند و وقتی این جوجه که اسمش «گیلی» است، پرواز را میآموزد... .
دنیای جانوران
معرفی کتاب
جانواران از جملۀ دوستداشتنیترین موجوداتی هستند که کودکان علاقه دارند آنها را بیشتر بشناسند. کتاب حاضر در قالب قصهای از دنیای جانوران یک باغ وحش تنظیم شده که این جانوران شبها در شهر ماجراهایی بهپا میکنند. کتاب پر از برچسبهایی از حیوانات است که مخاطب در عین خواندن ماجرا، باید حیواناتی را که در هر بخش به آنها اشاره شدهاست از انتهای کتاب جدا کند و در جای مخصوص خودشان در داستان بچسباند. به این ترتیب، مخاطب با حیوانات بیشتر آشنا میشود.
یک چیز سیاه
معرفی کتاب
یک روز صبح، در وسط جنگل، چیزی سیاه دیده میشود. پلنگ فکر میکند، یکی از خالهایش افتاده است. کلاغ فکر میکند، تکهای از شهابسنگ است. روباه فکر میکند، جواهر شاهزاده خانم باشد. جغد فکر میکند تخم اژدهاست و... . آن روز در جنگل همهمهای به پا میشود و همه درباره آن چیز سیاه حرف میزنند و... ؛ اما هیچکس نمیفهمد آن چیز چیست. به نظر شما چیز سیاه چه میتواند باشد؟
قولولی
معرفی کتاب
یکی از راهکارهای حفظ محیط زیست، نریختن زباله در جنگل است. ماجرای این کتاب به قورباغهای میپردازد که برای در امان نگهداشتن جنگل از زبالههایی که انسانها میریزند، تصمیم جالبی میگیرد. داستان این کتاب مخاطب را با خود همراه میسازد تا بیاموزد که در سفر به طبیعت، ریختن زباله در معابر، به ضرر محیط زیست است و میتوان به راحتی مانع از آن شد.
من کتاب نمیخوانم!
معرفی کتاب
بچهجغد کتاب مورد علاقهاش را برداشت و با عروسکش جغدی، رفتند زیر درخت تا آن را بخوانند. ناگهان "جوجهریزه" سر و کلهاش پیدا شد. بعد هم خواهر و برادرها و همکلاسیها و دوستانش به او پیوستند تا بچهجغد برایشان کتاب بخواند. راستی شما بچهجغد را ندیدهاید؟ انگار زیر صدها جوجه یک نفر دارد دست و پا میزند...
من آماده نیستم!
معرفی کتاب
بچهجغد برای اولین بار میخواهد به کودکستان برود. اما او هنوز آماده نیست. باید اول وسایل اتاقش را سر جای خود بگذارد. بعد پرهایش را شانه کند، بعد کیفش را پیدا کند و پرهای عروسکش را هم شانه کند. اما عروسکش که پر ندارد! او از رفتن به کودکستان ترسیده است. زمان برگشتن از آنجا اما بچهجغد نظر دیگری دارد. حالا او هنوز برای ترک کودکستان آماده نیست...