سفر به سرزمین آفتاب
معرفی کتاب
در بهار که همهجا غرق گل و سبزه است، جوبیار به فکر رفتن به سرزمین آفتاب است تا پیام کوه بزرگ را به آن سرزمین برساند. نشانیاش را هم کوه بزرگ به او میدهد. آفتابپرست با جویبار همراه میشود. هرکس جویبار را میبیند، فکر میکند او میرود تا به دریا برسد؛ اما اینطور نیست. جویبار در میانه راه، پیام کوه بزرگ را فراموش و راهش را گم میکند؛ اما باد به کمکش میآید و او را به سرزمین آفتاب میرساند، سرزمینی پر از بوتههای خار! جایی که با سرما و تاریکی هوا، یخ میزد و با تابش آفتاب، بخار میشود! چه بر سر جویبار میآید و پیام کوه بزرگ چیست؟
شاید فردا نباشه
معرفی کتاب
این داستان درباره پسری است که هیچوقت تکالیفش را درست انجام نمیدهد، درسهایش را نمیخواند و همیشه دیر به مدرسه میرسد. پسرک هرروز صبح قبل از رفتن به مدرسه، با عجله مشقهایش را مینویسد که البته بیشترش جریمه است! روزی وقتی مثل همیشه دیر به مدرسه میرسد، آقای ناظم او را وادار میکند کاغذهای کنار حیاط را جمع کند و در کلاس نیز مثل همیشه کنار کلاس، روی یک پا میایستد! وقتی پسر به خانه بازمیگردد، در اتاق، روی زمین، به خواب میرود و خواب عجیبی میبیند.
دزد و پلیس، خانه جیجیباجیها
معرفی کتاب
قالیچه «عمهباجی» با قالیهای دیگر فرق داشت. آن را مادربزرگ عمهباجی برایش بافته بود. عمهباجی هم به اندازه جانش این قالی را دوست داشت. سالها پیش، وقتی باباجی و ماماجی با هم عروسی کردند، عمهباجی این قالیچه را به آنها هدیه داد. از آن به بعد، وقتی به خانه آنها میآمد، فقط روی آن نماز میخواند و شبها روی آن میخوابید. حالا قرار است عمهباجی تا سه روز دیگر به خانه ماماجی و باباجی بیاید؛ اما از قالیچه خبری نیست. آنها همهجا را میگردند و... .
دخترخالهها
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره دو خواهر است که پدرشان برای آنها دو خانه کنار هم ساخته است، خانهای که حیاط مشترکی دارد. خواهرها هرکدام یک دختر دارند و دخترخالهها هم میانه خیلی خوبی با هم دارند. آنها به یک مدرسه میروند، سر یک کلاس مینشینند و با هم درس میخوانند. همهچیز خوب است تا اینکه روزی، وقتی که برای پدر خدابیامرزشان آش میپزند، با هم دعوا میکنند و کار به قهر میکشد! همه فکر میکنند که چندروز بعد آشتی میکنند؛ اما موضوع به همین سادگی نیست و... .
بازی تاجوتخت
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «هزارویک شب» است. در این مجموعه، داستانها براساس موضوعهای موجود در حکایات به چهاردسته، با عناوین بازی تاجوتخت (حکایات پادشاهان و درباریان)، افسانه پریان (داستانهای جن و پری)، افسانه وحوش (داستان حیوانات) و روایت عشق (حکایات دلداگی و عاشقی) تقسیم شده است. کتاب حاضر حکایات پادشاهان و درباریان، حاوی دوازده داستان است و اولین داستان، حکایت شهرزاد و شهریار را بازگو میکند.
افسانه وحوش (داستان حیوانات)
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه داستانهای «هزار و یک شب»، شامل شش داستان درباره حیوانات است. داستان اول درباره سموری است که هرروز به خانه مرد فقیری میرود و کنجد میدزدد تا اینکه صاحبخانه متوجه دزدی او میشود و سعی میکند او را به دام بیندازد؛ اما سمور... . داستان دوم درباره شیری است که دو موش هرروز به راحتی وارد قصرش میشوند و مأموران شیر نمیتوانند آنها را بگیرند تا اینکه شغال، وزیر شیر، فکری به ذهنش میرسد. داستان سوم... .
افسانه پریان (داستانهای جن و پری)
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «هزار و یک شب»، حاوی سه داستان درباره جن و پری است. داستان اول درباره مرد ماهیگیری است که دیگر پیر و ناتوان شده است و نمیتواند مثل سابق کار کند. روزی صندوقچهای در تورش میافتد و وقتی در آن را باز میکند، دود سیاهی از آن بیرون میآید و تبدیل به دیو زشترویی میشود. دیو میخواهد مرد را بکشد؛ اما قبل از آن سرگذشتش را برای او بازگو میکند.
روایت عشق
معرفی کتاب
«هزارویک شب» داستان قصه و قصهگویی است. داستانهای پیدرپی که از دل داستان دیگری جان میگیرند و روایت آنها هزارویک شب زمان میبرد. کتاب حاضر از مجموعه «هزارویک شب»، حاوی چهار داستان عاشقانه است. اولین داستان این کتاب به نام «حکایت اسب آبنوس» را شهرزاد در شب صدوبیستویکم بازگو میکند. این داستان درباره پادشاهی است که سه دختر و یک پسر دارد. روزی سه حکیم به دربار او میآیند و هدایایی برایش میآورند. خواسته آنها در مقابل هدایایشان این است که... .
جزیره بیتربیتها 4
معرفی کتاب
جلد چهارم از مجموعه «جزیره بیتربیتها»، مشتمل بر داستانهای کوتاه فارسیِ طنز است، با عنوانهای «دکتر قلابی»، «پرِ مرغ»، «پس بده» و «سرماخوردگی». این داستانها حکایت خانواده سلطنتی بیتربیتهاست که سالهاست در کاخی که حالا به موزه تبدیل شده است، زندگی میکنند. این موزه محل بازدید مردم است و هرروز تعداد زیادی بازدیدکننده دارد. این کاخنشینان نه برای حکمرانی و سلطنت، بلکه برای کار و امرار معاش در آن زندگی میکنند! در این کاخ هرکدام از شاهزادگان وظایف و مسئولیتهای خاصی دارند. برای مثال، پادشاه سرایدار و ملکه آشپز کاخ است!
باغ کیانوش
معرفی کتاب
در گرماگرم مراسم عروسی پسر«کیانوش» که صاحب باغ بزرگی است، «حمزه» و عباس» تصمیم میگیرند به باغ او دستبرد بزنند. آنها مطمئن هستند که او که سخت سرگرم پذیرایی از مهمانهاست و اصلاً متوجه نمیشود؛ اما ناگهان سروکله کیانوش پیدا میشود. در همین موقع، یک هواپیمای جنگنده عراقی سقوط میکند و خلبان با چتر در باغ فرود میآید؛ اما به شاخههای درخت گیر میکند و... .