Skip to main content

باغ کیانوش

معرفی کتاب
در گرماگرم مراسم عروسی پسر«کیانوش» که صاحب باغ بزرگی است، «حمزه» و عباس» تصمیم می‏‌گیرند به باغ او دستبرد بزنند. آن‌ها مطمئن هستند که او که سخت سرگرم پذیرایی از مهمان‎هاست و اصلاً متوجه نمی‏‌شود؛ اما ناگهان سروکله کیانوش پیدا می‏‌شود. در همین موقع، یک هواپیمای جنگنده عراقی سقوط می‏‌کند و خلبان با چتر در باغ فرود می‏‌آید؛ اما به شاخه‎های درخت گیر می‏‌کند و... .

جزیره‌ بی‌تربیت‌ها 3

معرفی کتاب
جلد سوم از مجموعه «بی‎تربیت‎ها»، دربردارنده شش داستان کوتاه طنز است، با عنوان‌های «خرید»، «فشار خون»، «نگه داشتن بچه» و... . داستان، ماجرای خانواده‎ای سلطنتی و بی‌تربیت است که سال‎هاست کاخ آن‌ها به موزه تبدیل شده است. پادشاه اکنون نقش سرایدار و ملکه نقش آشپز را دارند. «دروازه‌بان»، پسر دوازده‌ساله‌ خانواده و روای داستان، با خواهرش، «بابونه»، همراه بازدیدکنندگان، ماجراهایی را تجربه می‏‌کنند. در داستان اول، پادشاه بی‎تربیت‎ها، سه کیلو لواشک را یکجا خورده و بیمار شده است! در این میان، مردی کوتاه‌قد آیفون را به صدا درمی‎آورد. او دکتر است و... .

جزیره‌ بی‌تربیت‌ها

معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد دوم از مجموعه «جزیره بی‎تربیت‎ها» و مشتمل بر نُه داستان کوتاه طنز است. «دروازه‌بان»، پسر دوازده‌ساله‎ای از خانواده سلطنتی بی‌تربیت‎هاست. کاخ سال‌هاست که به موزه تبدیل شده؛ اما سازمان موزه کشور به عموی دروازه‌بان اجازه داده است که هم سرایدار کاخ باشد و هم در آن پادشاهی کند. پدر و مادر، زن‌عمو و «بابونه»، خواهر دروازه‎بان، در کاخ زندگی می‌‏کنند. بابونه و دروازه‎بان هرروز در کاخ شاهد اتفاقات خنده‎دار و آموزنده هستند. در اولین ماجرا، دروازه‎بان تختخواب خود را خیس کرده است و مادرش می‌‏خواهد جلوی شب‌ادراری او را بگیرد. او پیشنهاد می‌‏دهد کتاب تاریخ جنگ جهانی دوم را بخوانند؛ اما... .

جزیره‌ بی‌تربیت‌ها ۱

معرفی کتاب
جلد نخست از مجموعه «جزیره بی‎تربیت‌ها»، مشتمل بر هفت داستان کوتاه است، با عنوان‌های «نابودی بر سر میز صبحانه»، «خروس»، «نوزده عروسی»، «کلاه خرگوشی» و... . در هریک از این داستان‌ها، ماجراهای زندگی خانوادگی و برخی از آداب معاشرت اجتماعی از زبان پسری دوازده‌ساله روایت می‎شود. «دروازه‌بان» و خواهر هفت‌ساله‎اش، «بابونه»، در کاخ بی‌تربیت‌ها متولد شده‎اند. حکومت بی‎تربیت‎ها صدسال پیش در جزیره از بین رفته است؛ اما سازمان موزه‌های کشور به عموی بچه‎ها اجازه داده است که هم سریدار کاخ باشد و هم در آن پادشاهی کند!

مسابقه دات کام

معرفی کتاب
«سحر» هدیه جشن تولد سیزده ‌سالگی‌اش را از طریق یک سایت اینترنتی، از پدرش دریافت می‌کند. پدرِ سحر، برای جالب‌تر شدن کار، هدیه را طی یک بازی که شکل مسابقه دارد، به دخترش می‌دهد. موضوع مسابقه، داستانِ تعیینِ رنگِ آینده سحر است. گره خوردگی زندگی و آینده مردم ایران به رنگ اتفاق تاریخی خاصی است که نمونه‌هایی انگشت‌شمار در تاریخ ایران دارد و نویسنده خواسته تا این اتفاق را در زندگی نوجوان امروز ایران بررسی کند.

وقتی مژی گم شد

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه «رمان نوجوان امروز» بوده و موضوع آن آسیب‌های اجتماعی است. «ناصر» و «نرگس» بعد از تلاش بسیار، سرانجام ساخت ویلای خود را به اتمام رسانده‎اند. آن‎ها دو فرزند به نام‎های «مسعود» و «مُژی» دارند. باجناق ناصر، «سامان» و همسرش، «فریبا» و دخترشان نیز همراه آن‎ها هستند. هفت نفر به ویلای نوساز ناصر در شمال می‌‏روند. مُژی قرص معده پدرش را فراموش کرده است و همین موضوع باعث مشاجره لفظی پدر و دختر می‎شود و صبح روز بعد مُژی ناپدید می‎شود. همه برای پیدا کردن او همه‌جا را می‏‌گردند و ماجراهایی برای هرکدام رخ می‏‌دهد.

اتاق تاریک

معرفی کتاب
این داستان درباره جنگ ایران و عراق است. «نرگس» دختری هفده‌ساله و ساکن تهران است که برادری به نام «مهرداد» دارد. مادرشان تحمل شنیدنِ مداوم و پی‌درپی صدای آژیر قرمز را ندارد. به همین علت، تصمیم می‌گیرند به روستای پدربزرگ و مادربزرگشان بروند. کل فامیل نیز آنجا هستند. همگی از این باهم بودن خوش‌حال هستند و از طرفی نگران خانه‌هایشان در تهران که هرلحظه ممکن است ویران شود. پسرخاله نرگس چشمانش در جنگ آسیب دیده و هرلحظه ممکن است کور شود... .

خوابم یا بیدار؟

معرفی کتاب
داستان این کتاب از دو طرف خوانده می‎شود؛ نیمی از داستان از اول و نیمی از آخر کتاب. «گیسو» خواهر و برادری نداشت. او عاشق آب‌بازی و گربه‎ها بود. او آرزو داشت یک گربه داشته باشد. پدر و مادر برایش کلی اسباب‌بازی خریده بودند؛ اما او دلش گربه می‎خواست، گربه‎ای که با او آب‌بازی کند! روزی مادر برای گیسو یک گربه عروسکی خرید؛ ولی او یک گربه واقعی نبود. از آن طرف، گربه سفید تپل به محله جدیدی رسید، گربه‎ای که دوست نداشت پرنده‌ها را شکار کند. او عاشق بازی بود و... .

هیچ کس جرئتش را ندارد

معرفی کتاب
داستان این کتاب، ماجرای مردم ساده‌دلِ روستایی و غیوری است که همدلانه در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و با کمبودهایشان صبورانه می‌سازند و دلخوشی‌های زیادی دارند؛ امّا اتفاقات عجیبی که در قلعه بزرگ روستا با نام «قلعه تکیه» رخ می‏‌دهد، موجب می‎شود آن‌ها دیگر نتوانند مثل سال‌های گذشته مراسم عزاداری امام حسین (ع) و تعزیه‌خوانی را در آنجا برگزار کنند و از آن بدتر اینکه جرئت ندارند برای برداشتن لوازم تکیه به آن قلعه پای بگذارند و حتّی از نگاه کردن به اطراف قلعه هراس دارند.

روح عزیز

معرفی کتاب
انگار واقعاً مادر «آرش» خانه را تکانده بود! وقتی آرش وارد شد، هیچ‌چیز سرِ جایش نبود! مادر از او خواست تا وقتی پرده را از ماشین لباسشویی بیرون می‌آورد، سریع آویزانش کند تا چروک نشود؛ اما آرش از مادر خواهش کرد که یک ساعتی دیرتر پرده را در لباسشویی بیندازد تا او برود و برگردد و قول داد که زود برمی‌گردد و پرده را نصب می‌کند؛ اما کارش چهار ساعت طول کشید! آرش با اضطراب زنگ در خانه را زد؛ ولی انگار هیچ‌کس خانه نبود! این چطور ممکن است؟ مادر کجاست؟ چه اتفاقی افتاده است؟