Skip to main content

ترنجون

معرفی کتاب
شبی بوی خوش ترنج، امیرزاده را کنار درخت ترنجی می‌کشاند. از میان گلبرگ‌های گل ترنج دختری سربرمی‌آورد که از امیرزاده آب می‌خواهد. امیرزاده به او آب می‌دهد و او را سوار بر اسب می‌کند و به طرف شهر می‌برد؛ اما در راه به این فکر می‌افتد که تا به حال هیچ امیرزاده‌ای عروسش را بی‌ساز و دُهُل به خانه‌اش نبرده است. بنابراین، ترنجون را کنار درختی و چشمه‌ای پیاده می‎کند و از او می‎خواهد منتظرش بماند و می‌رود که با سپاه بازگردد.‌ بعد از مدتی، خادمکی کنار چشمه می‌آید تا آب بردارد که چشمش به ترنجون می‎افتد و... .

خدای روزی‌رسان

معرفی کتاب
پسر جوان پدرش را از دست داده بود و با مادرش زندگی می‎کرد. پسر بیشتر وقتش را با دوستانش می‎گذراند و هیچ کاری نمی‏‌کرد، در عوض مادرش از صبح تا شب کار می‏‌کرد تا خرج زندگی را درآورد. مادر از دست پسر خسته و کلافه بود؛ ولی کاری از دستش برنمی‎آمد. روزی مادر برای خرید به بازار رفت و این کار تا ظهر طول کشید. پسر از خواب بیدار شد و گرسنه بود؛ اما هیچ غذایی در خانه نبود. پسر جوان با خودش فکر کرد از این به بعد باید از خدا بخواهم که روزی مرا بدهد. او به مسجد رفت و... .

حدیث تن و رهایی

معرفی کتاب
این کتاب شامل نُه داستان کوتاه است که موضوع همه آن‌ها انقلاب اسلامی است. داستان «حدیت تن و رهایی»، قصه پیرمردی کول‌بر، به نام «ایوب» است که بعد از سال‌ها کول‌بری و مشقت، به علت حمل مواد مخدر زندانی می‎شود. ایوب نمی‎داند در کوله‎اش چیست و چه‌چیزی را حمل می‌‏کند. در کوره‌راه مرزی، کوله خالی را به مردی که سر و صورتش را پوشانده است، می‎دهد و آن مرد کوله پُر دیگری را روی پشت او می‎گذارد. او در اولین ایست مأمورهای ژاندارمری دستگیر می‎شود. تنهایی در سلول، ایوب را به شناخت درون سوق می‎دهد و... .

بفرمایید گول بخورید!

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل چهارده داستان کوتاه و به هم متصل است. قهرمان داستان پسری پانزده‌ساله است که در ساختمانی به نان «آرامش» زندگی می‏‌کند. روزی که از بازی فوتبال برمی‏‌گردد، متوجه می‎شود در ساختمانشان، از خانه یکی از همسایه دزدی شده است. پلیس مطمئن است که کارِ آشناست. مدتی بعد، ماشین یکی دیگر از همسایه‎ها را دزد می‏‌زند. در این ساختمان چه خبر است و چه کسی در دزدی دست دارد؟

پرطلا

معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهار داستان کوتاه با نام های «پرطلا»، «کله کهنه»، «سه‌راه چهاردرختی» و «گونی‎های چهار خط» است. داستان اول درباره پسرکی است که در روستا زندگی می‏‌کند. روزی او پرنده‌ای را در دامی که خودش پهن کرده است، پیدا می‏‌کند. آن را در قفس می‎گذارد و به خانه می‎برد. پرنده هیچ‌کدام از غذاهایی را که پسرک برایش می‌گذارد، نمی‏‌خورد. پسر نگران است و مادرش مرتب به او گوشزد می‌‏کند که پرنده را آزاد کند، مبادا که از بین برود! برنامه راز بقای تلویزیون، درباره پرنده‌ای کمیاب است که خیلی شبیه پرنده اوست و باعث می‎شود پسرک با پرنده آشنا شود. از آن طرف، دوست پسرک اصرار دارد که پسرک پرنده را خشک کند و برای همیشه نگه دارد؛ اما... .

انگورهای هزار‌مسجد

معرفی کتاب
ابراهیم در جاده‎ای که هزاران‌بار رفت‌وآمد کرده است، پیش می‎رود و نمی‎داند چه اتفاقی افتاده است؛ هرچند حدس می‎زند موضوع مربوط به پدرش، «آقاجان»، باشد. سرانجام به خانه می‎رسد و بالای سر پدر؛ اما لحظات آخر عمر پدر است و داد و فریادهایی که ابراهیم بر سرِ برادرش، «اسماعیل» می‏‌کشد که چرا زودتر به من خبر ندادید و چرا پدر را به شهر نیاوردید؛ دیگر هیچ فایده‌ای ندارد! و... . بعد از مراسم خاکسپاری، ابراهیم در انبار، در میان کتاب‌های دوران تحصیلش دفتر خاطراتش را پیدا می‎‏کند و... .

بهار چشمان تو

معرفی کتاب
«محمد» به دنبال کار به شهر رفته بود و حالا بعد از پنج سال به خانه برگشته است. پدر، مادربزرگ و برادرش «طاهر»، که بیرون از اتاق ایستاده است، به او خوشامد می‎گویند؛ اما مادرش، صدای مادر از اتاق می‎آید! مادربزرگ محمد را تا پشت درِ اتاق می‎برد. مادر درد می‎کشد و منتظر به دنیا آمدن سومین فرزندش است. مادربزرگ محمد را به دنبال پیرزن قابله می‎فرستد و... . بچه به دنیا می‎آید و این‌بار دختر است؛ اما مادر از دست می‌رود. نام دختر را به یاد مادر «زینب» می‏‌گذارند و ... .

گیس دراز و ریش دراز

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل ۲۷ داستان کوتاه است که موضوع‌های مختلفی را دربر می‎گیرد. از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی گرفته تا نقد و بررسی کتاب. داستان «ریش‌دراز و گیس‌دراز»، درباره دو کارتن‌خواب است که در گوشه‎‌ای از پارک، زیر نیمکتی زندگی می‎کنند. آن‌ها گرسنه و تشنه هستند. یکی سردش است و دیگری کلافه از گرما! در بعدازظهری گرم، دو مرد روی نیمکت آن‌ها می‏‌نشینند و با گفت‌وگوی آن دو، گیس‌دراز و ریش‌دراز، رازی را کشف می‏‌کنند! دو مرد دو کتاب را روی نیمکت می‌‏گذارند تا رهگذران از آن‌ها استفاده کنند. کارتن‌خواب‌ها کتاب‎ها را به روشی که از دو مرد یاد گرفته‌اند، می‎خوانند و در جلسه نقد و بررسی کتاب که در کافه‌نت برگزار می‎شود، شرکت می‏‌کنند و... .

و توی دروازه

معرفی کتاب
این داستان درباره پسر عزیزدردانه‎ای است به نام «کریم» که پدرش او را «خلیل» صدا می‏‌کند و به کریم ـــ خلیل معروف است. او هیکل درشتی دارد. برای همین با بچه‌های بزرگ‎تر از خودش دوست می‌‏شود و وقتی دوستانش می‌‏گویند باید به جنگ برویم، او هم تصمیم می‏‌گیرد به جبهه برود. او پس از رفتن به جبهه، دیگر نمی‌تواند شیطنت کند و در لحظه ورود به جبهه، با روی اصلی و واقعی جنگ روبه‌رو می‌شود؛ جنگی نابرابر بین اهالی یک روستا با سربازان مسلح بعثی. نویسنده سعی کرده است صحنه‌ها و اتفاقات تلخ جنگ را با شوخی‌ها و لحظات طنز کنار هم قرار دهد.

فرار از شب

معرفی کتاب
«حارث» که برای همراهی قبیله دوست و همسایه‌شان به جنگ رفته است، در گرگ‌ومیش هوا بازمی‏‌گردد! گویی باد به او خبر داده بود که حال «جیهان» خوب نیست. شکم بزرگ جیهان نشان می‎دهد که ماه‌های آخر بارداری‌اش را پشت سر می‏‌گذارد؛ اما پیرزن قابله خبر خوبی برای حارث ندارد. او می‌‏گوید: «این بچه هم دختر است. از حالا چاله‎ای حفر کن» و قلب جیهان از غصه هزارتکه می‎شود. جیهان چاله حفر شده قبلی را به یاد می‎آورد که او را وادار کرده بودند روی آن بایستد و فرزندش بعد از به دنیا آمدن، به جای آغوش پرمهر مادر، داخل چاله افتاده بود و آن‎ها با دیدن نوزاد دختر، حاضر نشده بودند او را از چاله بیرون بیاورند و... .