Skip to main content

کورش فرزند ماندانا

معرفی کتاب
«آژی‌دهاک»، پادشاه ماد، شبی خواب می‎بیند که درخت بزرگی در شکم دخترش، «ماندانا»، سبز شده و شاخ و برگش تمام سرزمین ماد را فراگرفته است. خواب‌گزاران می‌گویند دختر پادشاه فرزندی به دنیا می‎آورد که تخت شاهی را از او می‎گیرد و خود فرمانروای سرزمین ماد می‎شود. ماندانا، عروس «کمبوجیه»، فرمانروای سرزمین پارس و دست‌نشانده آژی‌دهاک است. هنگامی‌که فرزند ماندانا به دنیا می‎آید، آژی‌دهاک به وزیرش، «هارپاک»، دستور می‌دهد نوزاد را از بین ببرد. هارپاک کودک را به چوپان کاخ می‎سپارد و... .

آتش شوق: داستان‌هایی از زندگی شیخ ابوالحسن خرقانی عارف قرن چهارم هجری

معرفی کتاب
این کتاب دوزبانه، شامل دَه داستان از حکایات کوتاه «ابوالحسن خرقانی»، عارف قرن چهارم هجری، همراه با تصویر است. در این داستان‌ها از موضوعات متفاوتی مانند سخاوت و بخشندگی، نماز و نیایش، استفاده از مال حلال و... سخن به میان آمده است. در ابتدای هر داستان سخنی مرتبط با آن داستان از کتاب «نورالعلوم» خرقانی انتخاب و ارائه شده تا مخاطب با نثر این عارف نیز آشنا شود.

سلطان آشغالگردها

معرفی کتاب
«شیرمان» سگی است که اندامش از چهار سگ معمولی هم درشت‌تر است، در اداره پلیس آموزش دیده و سال‌ها با مجرمان و دزدها مبارزه کرده است؛ اما بعد از گشت سال‌ها، پیر و چاق شده و دیگر نمی‎تواند به سرعت بدود. حالا او بیشتر‌وقت‌ها گوشه کلانتری دراز می‎کشد و چرت می‎زند. رئیس کلانتری تصمیم می‎گیرد او را در بیابانِ خارج از شهر رها کنند، همان بیابانی که همه سگ‌ها و گربه‌های ولگرد را به آنجا رانده‌اند، سگ‌ها و گربه‌هایی که خود شیرمان آن‌ها را فراری داده است و حالا... .

از کجا می‌آیی گل سرخ!

معرفی کتاب
دخترک در انتهای کوچه، روی خاک نشسته و منتظر است. او آرزو می‎کند که مرد تند و نفس‌گیر از کوه پایین بیاید و پیشانی‎اش خیس از عرق شود. مرد هم تند می‎آید و حالا وقت چیدن گل‌هاست! او به دنبال مرد راه می‌افتد و دامنش را پر از گل می‎کند! اما بچه‌ها با سنگ‌های ریز و درشت می‎آیند! دخترک روبه‌روی خدای خانه می‌‎ایستد و برای مرد دعا ‏می‌کند، مردی که از کنار پایش گل‌ می‎روید! راز گل‌ها را فقط دخترک می‎داند و حتی به پدرش نیز نمی‎تواند بگوید؛ چون پدر از آن مرد متنفر است! دخترک می‎خواهد گل‌هایی را که از عرق مرد می‎روید، بچیند و به بچه‌ها بدهد تا دیگر مرد را با سنگ نزنند؛ اما... .

خداوند شبان من است

معرفی کتاب
«سونا» تنها دختری است که در آن منطقه مرزی، کلاس چهارم را با موفقیت به پایان رسانده است. پدر «رازمیک» در لباس کشیشی، مدرسه را اداره می‌‏کند. در یکی از روزهای پایان سال، سونا سوالی از پدر می‌پرسد که پاسخ آن، او را عمیقاً به فکر فرو می‌برد. با توضیحات پدر رازمیک، پرده از دو راز بزرگ برداشته می‌شود. اول اینکه هر آدمی، حتی یک آدم معمولی ممکن است با روح‌القدس متبرک شود و دوم اینکه برای ارتباط با خداوند و فرشتگان حتماً نباید مسیحی بود! موضوع دوم همان‌قدر که کشف بزرگی برای اوست، همان‌قدر هم در ذهنش ترسناک و کفرآمیز جلوه می‎کند و... .

با تصور بخوان

معرفی کتاب
این داستان درباره خواهر و برادری است که پدرشان مدافع حرم است. «رعنا» و «سبحان» از مدرسه به خانه می‎آیند؛ اما مادر هنوز نیامده است. اگر پدر نرفته بود، مادر مجبور نبود کار کند و الان باید در خانه باشد. رعنا به پدرش قول داده است تا او برنگردد، موهایش را کوتاه نکند. حالا او با خط‌کش موهایش را اندازه می‎گیرد تا برای پدر بنویسد که سر قولش مانده است؛ هرچند اگر موهایش را کوتاه هم ‎کند، پدر متوجه نمی‌شود؛ چون آن‌قدر نیامدنش طول می‌کشد که موهای رعنا دوباره بلند می‎شوند... . چند ساعت می‎گذرد؛ ولی هنوز مادر نیامده است! رعنا همه‌جا را می‎گردد، شاید مادر یادداشتی برایشان گذاشته باشد؛ ولی وقتی وارد اتاق مادر می‎شود، چیزی می‎بیند که او شوکه می‎کند!

دلدادگی دلارام

معرفی کتاب
«دلارام» دختر یک خان است. دختری که با ماشین شخصی و راننده به مدرسه می‎رود. او برخلاف پدرش قلب مهربانی دارد. دلارام در مدرسه خوراکی‎های خوشمزه‎اش را بین بچه‌هایی که پدر و مادرشان برای آن‌ها کار می‎کنند، تقسیم می‎کند و از این کار لذت می‎برد. همه فکر می‎کنند که او دختر درس‌خوانی است؛ چراکه همیشه سرش توی کتاب است؛ اما هیچ‌کس نمی‎داند که او شعر می‎خواند. در تعطیلات تابستان، او پسر جوانی را در حال کار در مزرعه می‎بیند و عاشق او می‎شود و... .

المپیاد شاعران مشروطه

معرفی کتاب
مادر «شایگان» معلم ادبیات است و پدرش استاد زبان فارسی؛ اما شایگان از شعر و شاعری و ادبیات متنفر است! او فکر می‎کند زمان ادبیات سر رسیده و الان عصر تکنولوژی و ارتباطات و کامپیوتر است. در کلاس ادبیات، با حرف زدن دوستش، «مانی»، آقای «ادریسی»، به عنوان تنبیه آن‌ها را مکلف می‎کند تا هفته آینده کنفرانس بدهند! درباره شاعران دوره مشروطه! ولی شایگان ده روز دیگر باید در المپیاد ریاضی شرکت کند و هر روز بعد از مدرسه، کلاس ریاضی دارد. شایگان و مانی با تمام قدرت سعی می‎کنند کنفرانس را کنسل کنند؛ ولی بی‎نتیجه است. حالا شایگان باید برای المپیاد آماده شود یا برای کنفرانس؟

دریا از کسی اجازه نمی‌گیرد

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی سه داستان درباره جنگ ایران و عراق است. «همسایه آسمان»، «زاغچه‎ها» و «دریا از کسی اجازه نمی‎گیرد»، نام این داستان‎هاست. داستان آخر درباره پسر نوجوانی به نام «فرحان» است. او هنوز صدای پدربزرگش را می‎شنود که می‏‌گفت بچه که بوده، انگلیسی‎ها به تنگستان آمدند؛ اما «احمدخان» جلویشان ایستاد. بعد با یک لنج پر از اسلحه آمدند؛ ولی لنج غرق شد. پدربزرگ هر روز به عمق شطّ رفته بود تا شاید اسلحه‎ها را پیدا کند؛ اما هیچ‌وقت چیزی پیدا نکرد. حالا عراقی‎ها به این طرف شطّ آمده‎اند؛ ولی به فرحان به خاطر سنش اسلحه نمی‏‌دهند. او تصمیم می‎گیرد به عمق شطّ برود و اسلحه‎ها را پیدا کند.

دریانوردان شجاع

معرفی کتاب
پدر «سارا» و «امیر» کوچولو، کاپیتان کشتی است. او بعد از مدت‌ها به خانه بازگشته است و بچه‎ها از دیدنش بسیار خوشحال هستند. این‌بار کاپیتان از دلفین‌ها می‎گوید که موجوداتی بسیار باهوش و بازیگوش هستند. بچه‎ها دلشان می‌‏خواهد آن‌ها را از نزدیک ببینند. روز بعد امیر با پدرش به مدرسه می‎رود و به پرسش همه بچه‌ها درباره دریا و سفرهایش پاسخ می‎دهد. مدتی بعد، کاپیتان و خانواده‌اش می‎خواهند به سفر دریایی بروند؛ اما قبل از رفتن، خانه‌شان را بیمه آتش‌سوزی می‎کنند! در ادامه داستان، هنگامی‌که سارا و امیر با پدر و مادرشان به طرف چاه‌بهار می‎روند، پدر برایشان از حمل‌و‌نقل دریایی می‎گوید و اینکه در صورت هرگونه صدمه، شرکت بیمه، خسارت را پرداخت می‏‌کند و... .