Skip to main content

بی‌خلوتی

معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. «دوشنبه‌های بارانی من»، «این دردهای خاکستری»، «ماه در باغ آلوچه»، «شهرزادها تمام نمی‌شوند» و «بی‌خلوتی»، نام برخی از این داستان‌هاست. قهرمان داستان «بی‌خلوتی»، دختری به نام «لیلی» است که در خانه قدیمی زندگی می‎کند، با پدری بیمار و زمین‌گیر. لیلی آرزو دارد روزی از این خانه برود، هرجا غیر از این خانه، اما پدرش اهمیتی به خواسته او نمی‌دهد. لیلی می‌داند که غیر از خودش و پدرش، دیگرانی هم در این خانه زندگی می‎کنند، افرادی که گویی تمام خانه را پُر کرده‌اند؛ اما آن‌ها چه کسانی هستند؟

در خواب‌هایم

معرفی کتاب
زن قالی‌باف برای نجات خانه‌اش از خراب شدن، نذر می‌کند قالیچه کوچکی ببافد و تقدیم حرم «امام‌رضا» (ع) کند. از طرفی «هانی»، پسر «سیدهاشم معبر»، عاشق «نبات»، نوه «حاج‌یحیی»، می‌شود. یحیی دنبال جفت قالیچه‌اش می‎گردد و شرط می‌کند اگر جفت قالیچه پیدا شود، با ازدواج نبات و هانی موافقت کند؛ اما حاج‌یحیی در اثر سکته ناگهانی در بیمارستان بستری می‌شود و بعد از چند ساعت، در حالی که خانواده خوشحال‌اند که خدا عمر دوباره‌ای به او داده است، از دنیا می‌رود و... .

ایستگاه گورخوان

معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده دَه داستان کوتاه است. «قاصدک»، «بافه‌کنفی»، «غلط املایی»، «چای ترش» و «ایستگاه گورخوان»، نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «ایستگاه گورخوان»، درباره مرد جوانی است که به روستای دورافتاده‌ای می‌رود، روستایی که هیچ‌وقت مسافری ندارد! مرد مجبور می‌شود در اتاقک خشتی امامزاده بماند که پشت آن گورستان است. شب‌هنگام، مرد جوان، زنی را در گورستان می‌بیند که فانوس به دست، میان قبرها راه می‌رود و آواز می‌خواند. صبح روز بعد، وقتی ماجرا را برای متولی امامزاده تعریف می‌کند، پاسخش این است: «تا حالا تو گورستان خوابیدی؟ از ترس فکر و خیال اومده تو سرت»؛ اما مرد جوان شب‌های بعد هم زن را می‌بیند و... .

مثل شیشه مثل سفال

معرفی کتاب
پدر و برادر «پونه»، در عرض چند ثانیه، با ورود فردی مسلح به طلافروشی، کشته ‌شده بودند و پونه نمی‎دانست بدون آن‌ها چگونه زندگی کند؛ اما چندوقتی بود که آرامشش را به دست آورده بود. از آن طرف، مادر حنیف به او سفارش کرده بود که سرِ وقت خانه باشد تا بدقول نشوند. آن روز قرار بود به خواستگاری بروند؛ اما سرِ دو راهی، وقتی حنیف از شیرینی‎فروشی بیرون آمد، با پونه چشم در چشم شد و باور نمی‏‌کرد که حوری‌ای که دو سال است در خواب می‎بیند، انسان باشد. انسانی که هم‌اکنون روبه‌رویش ایستاده است! و... .

یک خوشه انگور سرخ

معرفی کتاب
«زینب» دختر مأمون، راوی داستان است و قصه از روزی آغاز می‌شود که مأمون با خشم از شکار بازمی‌گردد و هیچ‌کس نمی‌داند علت این عصبانیت چیست. زینب متوجه می‌شود که عصبانیت پدر از پسر خردسال امام‌رضا (ع) است، پسر کوچکی که با شهامت مقابل خلیفه می‌ایستد و با او صحبت می‌کند و... . زینب سرگذشتش را بازگو می‌کند و هزاران بار بخت و سرنوشت را لعنت می‌کند که او را مجبور کرده است تا انگور زهر‌آگین به همسرش، «امام‌رضا»، بدهد؛ اما او ترسوتر و ناتوان‌تر از این است که از فرمان پدر سرپیچی کند و... .

آیلین

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل دَه داستان کوتاه است. «نیم‌کیلو نگار»، «حذف»، «سایه»، «نارنج‌های گذرگاه» و «آیلین» نام برخی از این داستان‌هاست. در داستان «آیلین»، دختری داستان را روایت می‎کند که چند سال پیش، بر اثر حادثه‌ای که برای پدر و مادرش رخ می‎دهد، از دوستش آیلین که مسیحی است، جدا می‎شود. دختر از بچگی به نقاشی علاقه دارد، حالا او تصویری از آیلین، از آنچه که از چهره او به یاد دارد، می‌کشد و برای دیدن او به کلیسا می‌رود. همه آنجا هستند؛ پدر و مادر آیلین، برادرهایش، مادربزرگ و خاله‌اش، حتی همسایه‌ها، اما خبری از آیلین نیست! او کجاست؟

چمدان سفر

معرفی کتاب
کتاب حاضر مجموعه‌ای از شش داستان کوتاه است. «سفر در شب»، «آن روز برفی» و «پرچین‌ها»، نام سه داستان از این مجموعه‌ است. داستان «پرچین‌ها»، درباره دخترکی است که چشم‌هایش ضعیف است و باید عینک بزند؛ اما پدر و مادرش، ضعف چشم‌های دخترشان را عیب او می‌دانند و نمی‌خواهند که کسی از این موضوع باخبر شود. با اصرار و پیگیری معلم و مدیر مدرسه، بالاخره دخترک صاحب عینک می‌شود؛ ولی باز هم بدون عینک به مدرسه می‌رود. وقتی علت را جویا می‌شوند... .

حلیه

معرفی کتاب
«علی‌مردان» دو سالش بود که پدرش به اروند زد و دیگر هیچ‌وقت خبری از او نشد. بعد از آن، عموها زیر بال و پرش راگرفته بودند. صبح تا ظهر مدرسه می‌رفت و ظهر تا غروب در مغازه، پای دخل می‌ایستاد. در روزهای آغاز جنگ، علی‌مردان سال چهارمی بود و منتظر دیپلم و چندماهی بود که عاشق شده بود، عاشق «حلیه»، دختر مدیر مدرسه! علی‎مردان ماجرا را به مادرش گفت و او را برای خواستگاری ‎فرستاد. پدر حلیه شرط کرد که علی‎مردان قبل از هرچیز باید دیپلم بگیرد. چندماه بعد، دیپلم علی‎مردان حاضر بود، کت و شلوارش هم، ولی... .

ماه را نشانه بگیر

معرفی کتاب
روستای «آبگرمک»، به روستاهای دیگر دختر نمی‌دادند؛ اما به «قاسم چگینی» که از روستای «سری‌کوه» بود، نه نگفتند. قاسم جوانی کاری و آبرودار بود و کار برایش عار نبود. بعد از یک سال، وقتی قاسم و عروسش بچه‌دار نشدند، حرف و حدیث‌ها شروع شد. قاسم خانواده‌اش را برداشت و به شهر رفت. در هر شهری چند ماهی کار می‎کرد و به دنبال کاری بهتر به شهر دیگری می‌رفتند. به سفارش شخصی، به شهرهای جنوب رفت. به علت گرمای هوا، پول خوبی می‌دادند. قاسم رفت و دیگر خبری از او نشد و... .

شمیم باران

معرفی کتاب
چند سال است که پدر «باران» از دنیا رفته است و حالا مادرش قصد دارد با مردی به نام «احمد»، ازدواج کند. باران مخالف است و فکر می‎کند قرار است احمد جای پدرش را بگیرد؛ اما احمد هر طور شده، دل باران را به دست می‎‌آورد. آن‌ها می‌خواهند بعد از ازدواج همراه باران، از ایران بروند؛ اما پدربزرگ باران که او را یادگار پسرش می‌داند، مخالفت می‌کند. مادر باران بدون تنها دخترش نمی‎تواند زندگی کند، از طرفی باران هم نمی‌داند بدون مادرش چگونه با زندگی کنار بیاید.