قصههای قرآنی: نبرد تبوک و حنین
معرفی کتاب
در روزهای آخر ماه رمضان سال هشتم هجری، سران طایفه «هوازن» آماده جنگ با یاران پیامبر شدند. مالک، جنگجوی جسور و باهوش هم آماده بود. در جنگ، یاران پیامبر فاتح بودند و مالک با دیدن این صحنه ایمان آورد. خبر پیروزی پیامبر به رومیها رسید و آنها تصمیم گرفتند در منطقه تبوک رویاروی پیامبر (ص) بایستند.
قصههای قرآنی: موسی(ع) و فرعونیان
معرفی کتاب
فرعون فرمانروای مصر، خوابی میبیند و خوابگزارانش اینچنین تعبیر میکنند که به زودی نوزاد پسری به دنیا میآید که حکومت او را سرنگون خواهد کرد. فرعون دستور میدهد که تمام نوزادان پسر را به قتل برسانند. مادر حضرت موسی (ع)، او را داخل سبدی گذاشته و به رود نیل میسپارد. موسی به دست آسیه، همسر فرعون، نجات مییابد و در آغوش او بزرگ میشود.
قصههای قرآنی: موسی و استاد بزرگ
معرفی کتاب
روزی مردی از حضرت موسی (ع) پرسید، آیا در جهان کسی عالمتر از شما هست؟ در آنهنگام بر موسی (ع) وحی شد که حضرت خضر در «مجمعالبحرین» داناتر از اوست. موسی برای دیدن حضرت خضر به همراه یکی از یارانش به نام «یوشع بن نون» سفر آغاز کرد و با دیدن خضر (ع)، بسیاری از ناآموختهها را آموخت. شکیبایی در رسیدن به اهداف از نکات این داستان است.
قصههای قرآنی: ملکه و پادشاه حریص
معرفی کتاب
در این داستان پادشاه ظالمی به زور اموال کشاورزی را تصاحب میکند و دستور قتلش را میدهد. این موضوع به گوش «ادریس» پیامبر میرسد. پیامبر به کاخ پادشاه میرود و او را از جزای اعمالش آگاه میکند. با مجازات شدن پادشاه، مردم بیش از پیش به ادریس و خدایش ایمان میآورند. ادریس به مردم، بافتن پارچه، دوختن و نوشتن را میآموزد.
قصههای قرآنی: گنج قارون
معرفی کتاب
در این داستان «قارون» که مرد ثروتمندی است، با خودخواهی و جاهطلبی به هیچ نیازمندی کمک نمیکند و خود را بسیار میستاید. حضرت موسی (ع) از قارون میخواهد که زکات اموالش را به نیازمندان بپردازد؛ اما قارون تلاش میکند تا به کمک دوستانش موسی (ع) را دشمن مردم جلوه دهد تا اینکه به کمک معجزه الهی ثابت میشود که گنج باد آورده را باد خواهد برد.