Skip to main content

بر روی پرتو نور: سرگذشت آلبرت اینشتین

معرفی کتاب
خواندن شرح زندگی مشاهیر جهان آموزنده و سازنده است. کتاب حاضر زندگی آلبرت اینشتین را از بدو تولد تا زمان مشهور شدنش به عنوان یک دانشمند شرح می‌دهد. متن کتاب الهام‌بخش است و تصویرگری‌های کتاب به این موضوع بسیار کمک می‌کنند.

ایگی پسرک معمار

معرفی کتاب
«ایگی پِک» یک معمار کوچولوست. او از دوسالگی شروع به ساختن می‎کند. ایگی با پوشک‌های بدبو و چسب یک برج می‎سازد؛ سپس در حیاط با خاک و گِل، مجسمه ابوالهول و بعد با سیب و هلو یک کلیسای بزرگ و زیبا. یک شب وقت شام، ایگی در بالکن، با ده تا کلوچه نارگیلی و کیک اسفنجی، دروازه مشهور شهر «سنت‌لوئیس» را بازسازی می‎کند؛ ولی خانم «لی‌لا گریر»، معلم کلاس دوم ایگی، از تمام ساختمان‌ها متنفر است! از نظر او ساختمان‌ها هیچ اهمیتی ندارند، حتی آثار باستانی؛ اما چرا؟ چرا خانم گریر اینقدر از ساختمان‌ها بیزار است؟

رزی مهندس کوچک

معرفی کتاب
«رُزی» دوست دارد یک روز مهندس بزرگی شود. خرت و پرت‌های سطل زباله حال همه را به هم می‌زند؛ اما رُزی با دیدن آن‌ها کلی ایده جدید پیدا می‌کند. او شب‌ها تنهایی در اتاقش وسایل فوق‎العاده‎ای اختراع می‌کند؛ اما چون از شکست خوردن می‌ترسد، به هیچ‌کس نشانشان نمی‌دهد تا اینکه روزی سر و کله عمه رُزی پیدا می‌شود. عمه‌خانم به همه آرزوهایش رسیده است به غیر از یکی. او می‌خواهد پرواز کند! رُزی به فکر فرو می‌رود، آیا او می‌تواند چیزی بسازد که عمه‌اش با آن پرواز کند؟

فسقلی‌ها

معرفی کتاب
کتاب حاضر شامل پانزده داستان است. «دادا خودپسند»، «قل‌قلو ‌دوقلو»، «فی‌فی خیال‌باف» و «جی‌جو جنگجو»، نام بعضی از این داستان‌هاست. در داستان اول، «دادا» خیلی از تیپ و قیافه خودش خوشش می‌آید. او در مدرسه مرتب از خودش تعریف می‎کند و حرص همه بچه‌ها را درمی‎آورد تا اینکه... . داستان دوم درباره خواهران دوقلو، «رُزی» و «رُزا»، است. آن‌ها آن‌قدر شبیه هستند که مادرشان هم بعضی‌وقت‌ها آن‌ها را اشتباه می‎گیرد؛ اما اخلاقشان اصلاً شبیه نیست! روزی دوقلوها با دوچرخه به اداره پست می‎روند و... . در داستان سوم «فی‌فی» خیال‌بافی درجه یک است و در خیالش به هرچیزی و هرکسی که می‌خواهد، تبدیل می‌شود. یک روز... . داستان چهارم... .

بچه‌خرس

معرفی کتاب
بچه‌خرس از غار تاریک بیرون می‎آید و به دنبال پروانه‎ای می‌‏دود. مادر عصبانی است؛ چون خرس‌کوچولو اصلاً مراقب جلوی پایش نیست. بچه‎خرس دوستش را در سراشیبی تپه هُل می‎دهد و هر دو با سرعت به پایین تپه می‎افتند. مادر باز هم عصبانی است و فریاد می‎زند که مواظب باشید. خرس کوچولو تلاش می‎کند ماهی بگیرد و وقتی موفق نمی‌شود، مادر به او یاد می‎دهد که چطور این‌ کار را انجام دهد. خرس‌کوچولو از خوردن عسل سیر نمی‎شود؛ اما مادر می‎گوید نباید زیاد بخورد؛ چون ممکن است مریض شود. وقت خواب است و بچه‎خرس خسته است. او در میان بازوان بزرگ و قوی مادرش به خواب می‎رود.

بچه‌خرس درختی(کوآلا)

معرفی کتاب
بچه‌کوالا تمام روز را می‎خوابد؛ حتی وقتی طوطی‌های بازیگوش با صدای بلند آواز می‎خوانند. وقتی مامان‌کوالا می‎خواهد کاری را به کوالا‌کوچولو یاد بدهد، مرتب با او تمرین می‎کند. کوالا‌کوچولو با دقت به حرف‌های مامان‌کوالا گوش می‎دهد تا یاد بگیرد کدام برگ‌ها خوش‌مزه‌اند. وقتی مامان‌کوالا می‎خواهد از درختی به درخت دیگری برود، کوالا‌کوچولو را که محکم به او آویزان شده است، با خودش می‎برد. حالا مامان‎کوالا خیلی خسته است و می‎خواهد کمی بخوابد. کوالا‎کوچولو مادرش را بغل می‌کند و سریع به خواب می‎رود.

بچه‌خرگوش

معرفی کتاب
وقتی خرگوش‌کوچولو برای اولین‌بار سرش را از لانه بیرون می‎آورد، می‎ترسد؛ اما مادرش تشویقش می‎کند که برود و با خواهرها و برادرهایش بازی کند. وقتی خرگوش‌کوچولو برای اولین‌بار هویجی را از خاک بیرون می‎کشد، روی زمین پرت می‌شود؛ اما مادرش می‎گوید که نباید ناامید شود. وقتی خرگوش‌کوچولو می‎خواهد مثل قورباغه‌ها بپرد، همه بدنش روی زمین پهن می‎شود؛ اما مادرش توضیح می‌دهد که چگونه باید این‌کار را انجام دهد. وقتی... . وقتی شب می‌شود، خرگوش‌کوچولو حسابی خسته است. او در آغوش مادرش می‌خوابد و مادر برایش لالایی می‎خواند.

جوجه‌پنگوئن

معرفی کتاب
وقتی پنگوئن‌کوچولو برای اولین‌بار روی سراشیبی یخی لیز می‏‌خورد، می‎ترسد؛ اما پدرش او را تشویق می‎کند و می‎گوید که تو می‎توانی. پدر پنگوئن‌کوچولو به او می‎گوید که باید از نهنگ‌ها فرار کند. وقتی پنگوئن‌کوچولو گرسنه می‎شود، پدرش در دریا شیرجه می‎زند و برایش ماهی می‎گیرد و به او تذکر می‎دهد که نباید تند غذا بخورد. پنگوئن‌کوچولو دلتنگ مادرش است؛ اما پدر می‎گوید که او به زودی بازمی‏‌گردد. پنگوئن‌کوچولو سردش است و پدرش برایش توضیح می‌دهد که چگونه گرم شود. حالا جوجه‎پنگوئن خسته است. او در آغوش پدر جای می‎گیرد و پدر برایش لالایی می‎خواند.

بچه‌زرافه

معرفی کتاب
وقتی بچه‌زرافه به دنیا می‎آید، باید سریع از جایش بلند شود؛ چون ممکن است شیرهای گرسنه به او حمله کنند. زرافه‌کوچولو باید یاد بگیرد که سریع بدود تا بتواند از خطر فرار کند. وقتی مامان‌زرافه می‌خواهد برگ درخت بخورد، او را کنار مامان‌زرافه‌های دیگر می‌برد تا مراقبش باشند. مامان‌زرافه طرز خوردن آب را هم به او یاد می‌دهد. وقتی بچه‌زرافه گرسنه می‌شود، از شیر گرم و خوش‌مزه مامان‌زرافه می‌نوشد و وقتی خسته است و خوابش ‌می‌آید، در آغوش او جای می‎گیرد و با خیال راحت می‎خوابد.

توله‌سگ

معرفی کتاب
توله‌سگ از مادرش دور ‎شده و مامان‌هاپو نگران می‌شود. مامان‌هاپو به سگ‌کوچولو می‌گوید که نباید زیاد از او دور شود. توله‌سگ دوست دارد استخوان بجود؛ اما مادرش می‎گوید باید صبر کند تا بزرگ‌تر شود. سگ‌کوچولو از آب خوشش نمی‎آید و موقع حمام غرغر می‎کند؛ اما مادر می‎گوید او دیگر بزرگ شده است. وقتی سگ‌کوچولو لنگه کفشی را گاز می‎زند، مادر عصبانی می‎شود و فریاد می‏‌زند. حالا سگ‌کوچولو خسته شده است و بغل می‎خواهد. مادر او را در آغوش می‎گیرد و نوازش می‎کند.