سوسکی
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتابهای «قصههای کوچولوموچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «جوجهتیغی»، «کدو تنبل»، «نردبان درختی» و «سوسکی» نام برخی از این داستانهاست. کمک کردن به دیگران، حفظ محیط زیست، شادی کردن، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف، از جمله مفاهیم موضوعی این داستانهاست. داستان «سوسکی»، درباره خانم سوسکی است که برای رفتن به عروسی، لباس میخواهد. او به سراغ دوستانش، قیچی و سوزن و قرقره میرود و آنها با کمک هم پیراهنی زیبا برای او میدوزند.
از همه چیز باخبر است
معرفی کتاب
این کتاب درباره خداشناسی است و برای کودکان توضیح میدهد که خداوند بزرگ، همهجا هست و از همهچیز باخبر است. قاصدک در سفرش با موجودات مختلفی روبهرو میشود، موجودات کوچکی که گاهی دیده نمیشوند و قاصدک فکر میکند هیچکس به یاد آنها نیست؛ مثل کفشدوزکی که در باغچهای ، زیر برگی زندگی میکند یا عنکبوتی که در کوهستان در شکاف سنگی است یا... ؛ اما قاصدک در پایان سفرش متوجه میشود که خدای بزرگ و مهربان که این موجودات را آفریده است، از همه آنها خبر دارد و مراقبشان است.
همیشه او منظم است
معرفی کتاب
بچهخرگوشها و بچه میمونها و... در حال بازی هستند که میبینند خورشید آرام پشت کوه میرود. آنها غمگین میشوند؛ چون میخواهند همچنان به بازی کردن ادامه دهند. آنها تصمیم میگیرند بالای کوه بروند و از خورشید بخواهند که همان جا بماند. خورشیدخانم برای آنها توضیح میدهد که اگر همیشه آنجا بماند، شهرها و دشتها و سبزهزارهای دیگر در تاریکی میمانند و دیگر هیچ گیاهی رشد نمیکند و حیوانات نمیتوانند غذا پیدا کنند و... . بچهها متوجه میشوند که کار خورشیدخانم بسیار منظم است و باید به کارش ادامه دهد.
روباه زرنگ با دم قشنگ
معرفی کتاب
روباهی که دُم زیبایی دارد، به مزرعه میرود تا غذایی پیدا کند. در گوشهای از مزرعه، خالهپیرزن، کلبه دارد. روباه نزدیک کلبه پیرزن، سنگی قیمتی پیدا کرده و آن را زیر خاک پنهان میکند و وارد کلبه میشود و کاسه شیری که آنجاست، سر میکشد. پیرزن که متوجه روباه شده است، آهسته به او نزدیک میشود و دُم زیبای او را قیچی میکند. روباه التماس میکند که پیرزن ذُمش را پس بدهد. پیرزن فقط به یک شرط حاضر است دُم روباه را پس بدهد و آن شرط این است که روباه شیری را که خورده است، برایش بیاورد.
خالهقلقلی خیلی زبلی
معرفی کتاب
پیرزن تصمیم میگیرد به خانه دخترش برود؛ ولی برای این کار باید از جنگل عبور کند. خالهپیرزن در جنگل با گرگ گرسنه روبهرو میشود که میخواهد او را بخورد. پیرزن میگوید: «من به چه دردت میخورم، نه گوشت دارم نه جون دارم، یه پوست و استخوان دارم، دارم میرم به خونه دخترم ...» و به این ترتیب گرگ را فریب داده و به راهش ادامه میدهد؛ اما کمی آنطرفتر، پلنگ و شیر را هم میبیند و همان حرفهایی را که به گرگ گفته است، به آنها هم میگوید. سرانجام خالهپیرزن به خانه دخترش میرسد و یک هفته آنجا میماند و استراحت میکند. بالاخره روزی فرا میرسد که پیرزن باید به خانه خودش برگردد؛ اما با شیر و پلنگ و گرگ چه کند؟
تولد... تولد
معرفی کتاب
این کتاب شامل چهار داستان کوتاه است که همه آنها درباره روز تولد است. این داستانها برای کودکان پیش از دبستان تا سالهای اول دبستان نوشته شدهاند. «هدیه بابابزرگ»، «تولدی دوباره»، «هدیه تولد» و «با این تیغها چی کار کنم؟»، نام این داستانهاست. داستان «هدیه بابابزرگ» درباره پسر کوچولویی به نام «سامان» است که در روز تولدش، بیصبرانه منتظر هدیه پدربزرگش است. قرار است پدربزرگ یک موجود زنده برای او بیاورد و سامان فکر میکند این موجود شاید یک پرنده، یک ماهی کوچولو یا یک بچهلاکپشت باشد؛ اما وقتی هدیه پدربزرگ را باز میکند، کاملاً غافلگیر میشود!
گوزن شاخدار: ستاره سینما
معرفی کتاب
قرار است فیلمی درباره گوزن شاخدار ساخته شود. در اولین برداشت، گوزن خودش را معرفی میکند. او میخواهد فضانورد شود؛ اما کارگردان مخالف است و معتقد است که گوزنها نمیتوانند فضانورد شوند؛ چون آنها سُم دارند و در جنگل زندگی میکنند. در دومین برداشت، مادربزرگ گوزن از راه میرسد و... . در برداشت سوم سر و کله زرافه پیدا میشود که دلش میخواهد دکتر شود و... . سرانجام با همکاری همه حیوانات، گوزن شاخدار که حاضر نیست دست از رویاهایش بردارد، به فضا میرود.
یک عالمه پنجره
معرفی کتاب
پیشی کوچولو، زیر پل، کنار مادرش دراز کشیده است و چشمش به پنجرههای ساختمان روبهرو است. او پنجرهای را میبیند که چراغش روشن است و آرزو میکند که کاش پسر یا دختر کوچولویی آنجا باشند و دلشان بخواهد که با او بازی کنند؛ اما بلافاصله چراغ خاموش میشود. پیشی کوچولو پنجره دیگری را میبیند که چراغش روشن است و آرزو میکند که کاش پیرزن مهربانی آنجا بیدار باشد و بافتنی ببافد و به او اجازه دهد که با نخهایش بازی کند؛ اما چراغ آن پنجره هم خاموش میشود. چشمهای پیشی آرام بسته میشود و او به خواب میرود؛ ولی پیشی کوچولو خواب خیلی خوب میبیند.
بزبزک برفی
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتابهای «قصههای فندقی» است. این داستان درباره بزغاله کوچولویی است که برای اولینبار، برف میبیند و آن را تجربه میکند. او میفهمد که برف سفید و نرم است؛ اما پنبه نیست، بلکه سفید و سرد است و... . بزغاله کوچولو در کنار پدر و مادرش به خواب میرود. گرگی خان که در سرما و برف مانده است، به کلبه آنها سرک میکشد و وقتی میبیند پدر و مادر بزغاله، خانه هستند، تصمیم میگیرد وارد خواب بزغاله شود و نقش گرگی مهربان را بازی کند. بزغاله هم خواب یک گرگ مهربان را میبیند که در سرما و زیر برف ایستاده است، او میرود تا به گرگ کمک کند.
سیسی خرسی و لباس زرد
معرفی کتاب
«سیسی» بچه خرس کوچولو، با مادرش برای خرید پارچه به مغازه میرود. او رنگ زرد را میپسندد و به حرفهای مادرش که میگوید این رنگ مناسب خرسها نیست، هیچ توجهی نمیکند. چند روز بعد، سیسی با لباس جدیدش در جنگل گردش میکند که ناگهان شکارچی را میبیند که اسلحهای در دست دارد. سیسی سعی میکند پنهان شود؛ اما هر جا میرود شکارچی به همان سمت میآید و... . شکارچی نزدیک میشود؛ اما او خرس کوچولو را شکار نمیکند؛ چون او شکارچی نیست. پس او کیست؟ و آن اسلحه چیست که در دست دارد؟