مجسمه جادویی و شش افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر هفت داستان دارد. حکایت «مجسمه جادویی»، از دو پادشاه سخن میگوید که به دو شهر در کنار هم حکمرانی میکردند. پادشاه یکی از این شهرها بسیار طمعکار و جنگطلب بود و سرانجام به شهر همسایه که پادشاهی صلحطلب داشت، حمله کرد و پیروز شد و بیشتر طلا و جواهرات خزانه آن شهر را گرفت و تا عقبنشینی کند. پادشاه صلحطلب میدانست که او دوباره حمله خواهد کرد. برای همین چارهای اندیشید و نقشهای کشید. او پادشاه جنگطلب را به شهرش دعوت کرد و... .
جادوگری در غار و نه افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار» است. دریای اسمار یکی از سه خلاصه به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است. کتاب حاضر نُه داستان دارد و حکایت «جادوگری در غار»، درباره جادوگری است که به شکل گراز ظاهر میشود؛ اما هیچ سلاحی به او اثر نمیکند تا اینکه روزی راجهای برای شکار کردن، او را دنبال میکند و به غاری میرسد که جادوگر دختر زیبایی را در آن اسیر کرده است و... .
دختری در صندوق و هشت افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه افسانههای «دریای اسمار» حاوی نُه داستان کوتاه است. داستان «دختری در صندوق» حکایت مرد تاجری را بازگو میکند که فریب مرد زاهدنمایی را میخورد و دختر زیبایش را در صندوقی به رودخانه میاندازد تا به گفته زاهد شیاد، طالع نحس دختر خانواده را نابود نکند؛ اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود و... .
پسری که دیو شد و شش افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از کتابهای مشهور هند است. کتاب حاضر حاوی هفت داستان کوتاه است. داستان «پسری که دیو شد»، حکایت مرد عابدی است که با همسر و دو پسرش روزگار خوبی دارند تا اینکه خشکسالی زمینشان را بیحاصل میکند. آنها تصمیمی میگیرند به شهر بروند؛ اما شبهنگام به شهر میرسند، پس فکر میکنند در خرابهای نزدیک شهر، شب را بگذرانند. نیمهشب... .
ترنجی پر از جواهر و هشت افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از سه خلاصه کتاب به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است. کتاب حاضر نُه داستان کوتاه دارد. حکایت «ترنجی پر از جواهر»، داستان مردی را بازگو میکند که به خاطر خدمتهایی که به پادشاه کرده است، ترنجی از دست او میگیرد. غافل از اینکه ترنج پر از جواهر است. روز اول تاجری ترنج را از مرد میخرد. روز بعد پادشاه مرد را به حضور میخواهد و دوباره ترنجی پر از جواهر به او میهد. مرد که از همهچیز بیخبر است، ترنج را به امیری میفروشد و با پول آن غذا میخرد. روز سوم... .
ماری زیر خاکستر و نه افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از سه خلاصه کتاب به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است و حاوی دَه داستان است. «ماری زیر خاکستر» یکی از این داستانهاست و حکایت سه برادر را بازگو میکند. دو برادر بزرگتر با برادر کوچکشان دشمن بودند و میخواستند او را از بین ببرند. کنار مزرعهشان زیر خاکسترها مار بزرگی زندگی میکرد. دو پسر بزرگ، برادر کوچکشان را آنجا فرستادند تا خاکسترها را جمع کند، به امید اینکه مار او را نیش بزند؛ اما... .
حقوق اجتماعی من
معرفی کتاب
ثمین و امین خواهر و برادری هستند که با سؤالات و کنجکاویهای خود و راهنمایی پدر و مادرشان سعی دارند اطلاعات مفیدی به کودکان بدهند. این کتاب برای کودکان 5 تا 8 ساله نوشته شده و با تکیه بر پیماننامه حقوق کودک سازمان ملل متحد بر آن است، با زبانی ساده و سرگرمکننده، کودکان را با حقوق اجتماعی خود، مانند حق برخورداری از عدالت، بهداشت و خدمات بهداشتی، آموزش و ... آشنا کند.
حقوق فردی من
معرفی کتاب
ثمین و امین خواهر و برادری هستند که با سؤالات و کنجکاویهای خود و راهنمایی پدر و مادرشان، سعی دارند اطلاعات مفیدی به کودکان بدهند. این کتاب برای کودکان 5 تا 8 ساله نوشته شده و با تکیه بر پیماننامه حقوق کودک سازمان ملل متحد بر آن است، با زبانی ساده و سرگرمکننده، کودکان را با حقوق فردی خود، مانند حق داشتن غذا، برخورداری از صلح، حق بازی و تفریح و ... آشنا کند.
ضربالمثلهای خوشبو
معرفی کتاب
این کتاب مشتمل بر ضربالمثلهای فارسی با محوریت واژه «گُل» است. نویسنده کتاب برای هر ضربالمثل توضیح سادهای را ارائه میکند تا کودکان راحتتر آن ضربالمثل را درک کنند. «آتش از آتش گُل میکند»، «آدم از سنگ سختتر است و از گُل نازکتر»، «آدم بیعقل باشد چون گُل بیرنگوبوی»، «از گُل بویی از خرس مویی»، و «پیوند گُل و خیار آمد نیامد دارد»، برخی از ضربالمثلهای ذکرشده در کتاب هستند.
شگفتانگیزترین هدیه
معرفی کتاب
مردم دهکده «ومیکیها»، آدمکوچولوهای چوبی بودند که همه را نجاری به نام «ایلای» ساخته بود. «پانچلو»، یکی از آدمچوبیها، عاشق روز سازنده بود. او میخواست به مناسبت این روز، کار بزرگی برای نجار انجام بدهد. او فکر کرد و تصمیم گرفت برای ایلای شعری بگوید و... . وقتی اشتباه پانچلو، مراسم روز سازنده را خراب کرد، اهالی دهکده به شگفتانگیزترین هدیهای که میتواند وجود داشته باشد، پی بردند و... .