وحشت در موزه لوور
معرفی کتاب
یکی از تابلوهای موزه لوور ناپدید شده است و کارآگاه «کاروت» درباره آن تحقیق میکند. بعد از بررسی محل ارتکاب جرم، کارآگاه متوجه میشود اولینبار نیست که تابلو جابهجا شده است! کارآگاه و دستیارش لیستی از مظنونین تهیه میکنند و کاروت از همه بازجویی میکند. هنوز تحقیق ادامه دارد که ناگهان کاروت و دستیارش متوجه میشوند که تابلو سر جایش است! چه کسی تابلو را برداشته و چرا آن را برگردانده است؟
راز برج ایفل
معرفی کتاب
کارآگاه «هرکول کاروت» و دستیارش، «اوزب تلگراف» میخواهند از برج ایفل بازدید کنند. اوزب همراه دَه برادرزادهاش آمده است! دَه بچهروباه کوچولو و بازیگوش. کارآگاه کاروت بچهها را به صف میکند. آنها میخواهند از ۱۶۶۵ پله بالا بروند تا به انتهای برج برسند؛ اما وقتی به طبقه اول میرسند، یکی از بچهروباهها ناپدید شده است. در طبقات بالاتر تعداد برادرزادههای اوزب کمتر هم میشود! چه اتفاقی رخ داده است؟ آیا کسی آنها را دزدیده است؟
دزدی کلاه کاپیتان
معرفی کتاب
کارآگاه معروف، «هرکول کاروتِ» خرگوش، همراه دستیارش، «اوزب تلگرافِ» روباه، برای تعطیلات، به رودخانه «نیل» رفته است. کاروت از این سفر لذت میبرد؛ اما اوزب دریازده شده است. او به کابینش میرود تا استراحت کند. در همین موقع، کاپیتان کرگدن با داد و فریاد از کاروت کمک میخواهد. یک نفر کلاه او را دزدیده است! کارآگاه فکر میکند در یک چشم برهم زدن مشکل را حل میکند؛ ولی پیداکردن کلاه اصلاً کار راحتی نیست.
معمای قطار سریعالسیر شرق
معرفی کتاب
کارآگاهان سرشناس دنیای کارآگاهی، بازرس «ژاپ»، کلنل «اورکا موفلون»، کمیسر «میرو لاتوپ» و سمور مرموز، خانم «موستیفلر»، سوار قطار میشوند. «هرکول کاروت» و دستیارش هم قرار است بیایند... . قطار در تونل توقف میکند و ناگهان صدایی بلند میشود. وقتی قطار از تاریکی بیرون میرود، همه میبینند که بازرس ژاپ روی زمین افتاده است! یک نفر محکم توی سرش زده است؛ اما چه کسی میتواند این کار را کرده باشد؟
نامه محرمانه
معرفی کتاب
«اوزب» دستیار کارآگاه «کاروت»، نامهای دریافت کرده است که بیشتر کلماتش قابل خواندن نیست. آنها فقط میتوانند کلمه جواهر را بخوانند! اوزب قایق بادبانی کوچکی اجاره کرده است و.... آنها به جزیرهای خالی میرسند و اوزب دستگاه فلزیاب هم همراهش آورده است. فلزیاب ابتدا یک قوطی کنسرو پیدا میکند و بعد بوتهزار را نشان میدهد. چه کسی آنجا پنهان شده است؟ یک هیولا؟ یک دزد دریایی یا یک حیوان وحشی؟
شبح قصر چه کسی است؟
معرفی کتاب
کارآگاه «کاروت» خرگوشه، همراه دستیارش، «اوزب تلگراف» روباهه، به قصر «تروبیلو» میروند. ساکنان قصر فکر میکنند یک شبح در قصر است. کارآگاه و دستیارش به محض رسیدن به قصر صداهای عجیبی میشنوند. کارآگاه به همهجا سر میکشد؛ ولی چیزی پیدا نمیکند و بعد دوباره صدا بلند میشود! اوزب این صدا را تشخیص میدهد. صدای درِ یخچال است که باید روغنکاری شود و... . حالا سرنخ اصلی پیدا شده است. این شبح ظاهراً تمام وقتش را در آشپزخانه میگذراند! آیا واقعاً شبحی در کار است؟
در جستوجوی دو بچه کاملا معمولی
معرفی کتاب
گروه «طرح بزرگ تربیتی» به سختی کار میکند. دکتر «هشیار» مسئول برنامهریزی است، دکتر «نادری» به گروه «پوشش» تعلیم میدهد، خانم «نادری» برنامه انتخاب بچهها را هماهنگ میکند و... . آنها به دنبال دو بچه کاملاً معمولی هستند که نه خیلی باهوش و نه خیلی زرنگ باشند. یازده یا دوازده ساله باشند و پدر و مادرشان کاملاً با این کار موافق باشند و بچههایشان را به دست آنها بسپارند. روزنامهها، رادیو و تلویزیون و همه از این طرح صحبت میکنند. چه کسانی انتخاب میشوند و سرانجام این طرح چه میشود؟
مهمانی فراموشنشدنی
معرفی کتاب
در خانه «نادریها» مهمانی کوچکی برپاست. آنها این مهمانی را به مناسبت بازگشت دکتر «حمید هشیار» از اروپا ترتیب دادهاند؛ اما مهمانها سرگرم کارهای دیگری هستند و دکتر هشیار را فراموش کردهاند! دکتر هشیار کلافه و غمگین است و میخواهد به کتابخانه نادریها برود که برادرزاده استاد «مهروند» صدایش میکند و از او میخواهد تا درباره تعلیم و تربیت بچههای انگلستان بگوید؛ اما دکتر هشیار فکر میکند الان وقت این بحثها نیست و با همه به تندی صحبت میکند تا اینکه دکتر «مهرداد مهروند»، استاد بزرگ و نامدار تعلیم و تربیت وارد صحبت میشود و... .
جنگجوی جوان و طرح بزرگ
معرفی کتاب
دکتر «مهروند» و گروهش یک طرح تربیتی بزرگ دارند، طرحی که بیست و یک سال از عمرشان را صرف آن کردهاند! حالا آنها به دنبال راهی برای تأمین هزینههای این طرح هستند. آنها از دکتر «هشیار» هم دعوت کردهاند تا با آنها همکاری کند. دکتر هشیار عصبانی است، او پرسشهای زیادی دارد تا طرح برایش روشن شود. دکتر مهروند او را به دفتر کارشان میفرستد، زیرزمینی بزرگ و قدیمی پر از پروندههای رنگارنگ. تمام دیوارها پر از قفسه و در هر قفسه تا سقف، پرونده و یادداشت و کتاب چیده شده است.
چه کسانی انتخاب میشوند
معرفی کتاب
دکتر «مهروند» و گروهش برای طرح تربیتی بزرگشان باید دو پسربچه انتخاب کنند. پسرانی که اسمشان را «بچههای آزاد» گذاشتهاند! پسران زیادی همراه مادر یا پدرشان آمدهاند تا در مصاحبه شرکت کنند. در مرحله اول، از بین تمام بچهها دَه نفر انتخاب میشوند و در مرحله نهایی فقط دو نفر. «کامبیز نادری»، پسر آقا و خانم نادری، آنها میدانند که این برنامه ممکن است خطراتی هم داشته باشد؛ اما کامبیز دلش میخواهد در این طرح شرکت کند و «همایون»، پسری یازدهساله که با دو خواهرش زندگی میکند و درواقع مرد خانواده است.