Skip to main content

جادوی دژ

معرفی کتاب
«میر‌مهنا» دزد دریایی معروف در زمان «کریم‌خان زند» بود که وارد مبارزه با هلندی‌ها شد. پدرش حاکم ریگ بود و آن زمان دو کمپانی خیلی معروف در خلیج فارس فعالیت می‌کردند. کمپانی هند شرقی متعلق به انگلیسی‌ها بود و هلند شرقی متعلق به هلندی‌ها. درواقع هلندی‌ها برای رقابت با انگلیسی‌ها و کمپانی هند شرقی، کمپانی هلند را راه‌اندازی کردند و با پدر میرمهنا وارد مذاکره شدند و جزیره خارک را در اختیار خودشان گرفتند. به همین علت، میرمهنا وارد مبارزه شد، قدرت را در بندر ریگ به دست گرفت و... .

دخترخاله‌ها

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره دو خواهر است که پدرشان برای آن‌ها دو خانه‎ کنار هم ساخته‎ است، خانه‎ای که حیاط مشترکی دارد. خواهرها هرکدام یک دختر دارند و دخترخاله‎ها هم میانه خیلی خوبی با هم دارند. آن‎ها به یک مدرسه می‌روند، سر یک کلاس می‌‏نشینند و با هم درس می‏‌خوانند. همه‎چیز خوب است تا اینکه روزی، وقتی که برای پدر خدابیامرزشان آش می‌‏پزند، با هم دعوا می‏‌کنند و کار به قهر می‏‌کشد! همه فکر می‏‌کنند که چند‌روز بعد آشتی می‏‌کنند؛ اما موضوع به همین سادگی نیست و... .

یاس در دیار دروغگویان

معرفی کتاب
یاس پسری است که با بچه های هم سن و سالش فرق دارد. صدای یاس آنقدر بلند است که می تواند مثل گردباد بپیچد، پنجره ها را بشکند و خرابی به بار بیاورد. بالخره یک بار ناخواسته با صدایش کاری می کند که میوه ها از درخت می افتند و مردم عصبانی روستا با القابی مثل جادوگر، شیطان و .. او را آزار می دهند. یاس روستا را ترک می کند. می رود و می رود تا از دیار دروغگویان سر در می آورد؛ سرزمینی که همه چیز در آن وارونه است، حتی حیوانات هم نمی توانند صدای واقعی خودشان را به زبان بیاورند و .... آیایاس می تواند این طلسم شوم را از دیار دروغگویان بردارد؟ آیا صدای جادویی اش می تواند به کمکش بیاید؟

اتاق تاریک

معرفی کتاب
این داستان درباره جنگ ایران و عراق است. «نرگس» دختری هفده‌ساله و ساکن تهران است که برادری به نام «مهرداد» دارد. مادرشان تحمل شنیدنِ مداوم و پی‌درپی صدای آژیر قرمز را ندارد. به همین علت، تصمیم می‌گیرند به روستای پدربزرگ و مادربزرگشان بروند. کل فامیل نیز آنجا هستند. همگی از این باهم بودن خوش‌حال هستند و از طرفی نگران خانه‌هایشان در تهران که هرلحظه ممکن است ویران شود. پسرخاله نرگس چشمانش در جنگ آسیب دیده و هرلحظه ممکن است کور شود... .

سایبانی برای زمین

معرفی کتاب
عنوان این کتاب کاملاً محیط زیستی است که با حال و هوای تهران بزرگ ارتباط دارد، به روزهای پر از دود و آلودگی که ساکنان تهران چندسالی است با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. نویسنده واقعیت دردناکی را درباره تخریب باغ‌های پربار و باارزش کمربند سبز تهران، در قالب رمانی ماجراجویانه برای مخاطبانش به تصویر می‌کشد و از نوجوانی می‌گوید که به دلیل مشکل فراموشی ناگهانی پدربزرگش، درگیر مسئله تخریب باغ قدیمی و خانوادگی‌شان می‌شود و در این راه ماجراهایی برایش پیش می‌آید.

بهمن65

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی پنج داستان به هم پیوسته است. راوی داستان دختر نوجوانی است که برادرش، «عباس»، به جبهه رفته است. او خواهربزرگ‌تری هم به نام «معصوم» دارد که البته میانه خوبی با هم ندارند و مرتب در حال جر و بحث هستند. معصوم به خواهر کوچکش می‌‏گوید بالاخره روی دست مادر می‌‏ماند؛ اما راوی داستان می‏‌خواهد نویسنده شود و اصلاً برایش مهم نیست که خانه‌داری و آشپزی بلد نیست. هروقت جایی بمباران می‎شود، داداش عباس زنگ می‌‏زند؛ ولی این‌بار تماس نگرفته است. پدر می‎رود تا سری به او بزند و... .

وقتی در آغوش کوه بودیم

معرفی کتاب
«میترا» دختر نوجوانی است که با بازگشایی مدارس، به کلاس دوم راهنمایی می‎رود. او تمام وسایلش را خریده و همه‌چیز برای فردا، اول مهر، آماده است؛ اما خبر حمله عراق به ایران، همه‌جا می‎پیچد و میترا و دوستانش، «راضیه» و «گلنار»، را نگران می‏‌کند. جنگ بر تمام ابعاد زندگی دخترها تأثیر گذاشته است، بر مدرسه رفتنشان، غذا خوردن و خوابیدنشان و حتی تفریحشان! پدر روی شیشه‎ها را چسب می‌‏زند و پتوی سربازی‎اش را با میخ به پشت پنجره می‏‌کوبد... . چند روزی است که راضیه مثل همیشه شاد و شنگول نیست و میترا فکر می‏‌کند با او قهر کرده است؛ اما چرا؟

آب و زنجیر

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‎ای از داستان‌های کوتاه و به هم پیوسته‌ای درباره چند نوجوان اهل مشکین‌شهر است. آن‎ها کنار رود خیاوچای که از سبلان سرچشمه می‎گیرد، زندگی می‏‌کنند. «غلام»، «قادر» که غلام او را سوغان صدا می‌کند و «جیار»، یکی دیگر از دوستان غلام، برای استراحت بعد از امتحانات خرداد، به یکی از آب گرم‌های شهرشان می‌‏روند. آنجا حسابی خوش می‏‌گذارنند، آنجا شاهد جدالی نابرابر بین آدم‌ها و خرس بزرگ و کشته شدن خرس هستند و آنجاست که می‎فهمند دوستشان، «فیاض»، قصد دارد به جبهه برود!

مثل یک خواب عمیق

معرفی کتاب
پدر شنیده است که در شهر کبودان، کسی پیدا شده است که آرزوها را برآورده می‏‌کند! او از پسرش، «رستم»، می‏‌خواهد که مثل خیلی از جوان‌های دیگر به آنجا برود. به عقیده پدر رستم، او مجبور است برود تا شاید بتواند نحسی را از خانه دور کند! رستم چندساعت قبل از تحویل سال به دنیا آمده است و دقیقاً در همان لحظه زلزله شدیدی به وقوع می‌‏پیوندد که باعث مرگ بسیاری از اقوام و خویشاوندان می‎شود و به این علت است که همه او را نحس می‌‏دانند. صبح روز بعد، رستم راهی سفر می‎شود. او در شهر کبودان دوستش، مهراب»، را نیز می‌‏بیند و... .

قصه ما مثل شد

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه ده‌جلدی « قصه ما مثل شد» است. قصه‌هایی که مثل شده‌اند، سرگذشت و زندگی‌نامه بعضی از مثل‌ها را بازگو می‌‏کنند. نویسنده کوشیده است موضوع قصه‌ها مناسب حال و هوای نوجوانان باشد، زبان قصه‌ها را به زبان گفتار نزدیک و برای هر قصه نامی انتخاب کرده است. «پشتش به خاک نمی‌رسد»، «دستش به انگور نمی‌رسد، می‎گوید ترش است»، «یکی از یکی بدتر»، «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» و «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، بعضی از این مثل‎هاست.