فرانکلین و پتوی آبی
معرفی کتاب
«فرانکلین» پتوی دوران کودکیاش را خیلی دوست دارد. او هر جا میرود پتویش را هم با خودش میبرد. هرچه فرانکلین بزرگتر میشود، پتویش کوچکتر و کهنهتر میشود. با این حال هر شب وقت خواب باید پتوی آبیاش را بغل کند و بخوابد، اما... . این داستان به وابستگی کودکان به اشیا میپردازد. کودکان با خواندن این داستان با فرانکلین همزادپنداری میکنند و متوجه میشوند که این علاقه و وابستگی به اشیا طبیعی است.
فرانکلین و باشگاه سری
معرفی کتاب
«فرانکلین» از بازیهای گروهی خوشش میآید و در بازیها شرکت میکند. او در گروههای سرود و هنری و کارهای دستی مدرسه عضو است. فرانکلین از عضو شدن در گروهها لذت میبرد. برای همین تصمیم میگیرد تا باشگاه سرّی فرانکلین را راهاندازی کند. او یک مخفیگاه کوچک نزدیک خانهشان پیدا میکند که تنها برای چهار نفر جا دارد و برای همین نمیتواند سگ آبی را در باشگاهش بپذیرد و... .
فرانکلین و مهمان شب
معرفی کتاب
یک روز «فرانکلین» از پدر و مادرش اجازه میگیرد که دوستش «خرس» را به خانه دعوت کند تا شب را در خانهشان بخوابد. این اولین باری بود که فرانکلین دوستش را به خانه دعوت میکرد، او برای خوشگذشتن به مهمانش برنامههای زیادی داشت اما آیا به فرانکلین و دوستش خوش میگذرد؟ کودکان با مطالعه این داستان با آداب مهمانداری و مهماننوازی آشنا میشوند.
خرس کجاست؟
معرفی کتاب
خرس کجا میتواند باشد؟ داخل کشوی لباس، روی طاقچه، داخل حمام، زیر پلهها، زیر مبل یا... . داستان خرس کجاست؟ داستان کودکی است که همه جا دنبال خرسش میگردد. خرس داستان همه جا هست ولی دیده نمیشود! بخشی از روایت داستان به عهده تصاویر کتاب است؛ تصاویر بزرگ و گویای کتاب به خوبی از عهده این کار برآمده است.
سؤالهای بیجواب
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوف صورتی، گاهی کار و زندگیاش را ول میکرد و مینشست و از خودش سؤال میکرد. مثلا میپرسید آیا عنکبوتها خواب میبینند؟ چرا گوجهفرنگیها قرمزند؟ پوملو از خودش میپرسید اگر جایی برود که هیچکسی آنجا نباشد، چه کار میکند؟ یا اینکه مورچهها به چی فکر میکنند؟ پوملو زیاد فکر میکرد و یک عالمه سؤال داشت. برای همین... .
عشقهای کوچک
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوف صورتی، توی باغچه زندگی میکرد! آخر او یک بچهفیلِ معمولی نبود. او عاشق کنسرتهای شلوغ بود و همینطور عاشق یازدهمین تربچه، توی سومین ردیف باغچه. پوملو، فیلی بود که با همه فیلها فرق داشت. او عاشق یک سنگ کوچک خاکستری بود؛ میدانی چرا؟ چون آن سنگ را هیچکسی دوست نداشت!... .
جناب گورکن و شاهزادهخانم سختگیر
معرفی کتاب
«جناب گورکن»، سالهای سال است که در هتل «بوبلی» کار میکند. او مدیر مناسبتهای خاص است. یعنی مهمانیها و مراسم شادی را در هتل برگزار میکند. او عادت دارد با همه مهمانها کنار بیاید. اما یک روز در مهمانی سالانه انجمن «تمبر جمعکنها» یک مهمان خیلی سختگیر وارد شده و اتاقهای سلطنتی را میخواهد و... .
لولوی نخورنخوره
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه پنججلدی «داستانهای خبیث»، برای کودکان نوشته و تصویرگری شده است. نویسنده هرکدام از این مجموعه کتابها یکی از نویسندگان ایرانی کتاب کودکان است. در داستان این کتاب، «لولوچه» از زندگیاش میگوید؛ از زمانی که متولد میشود تا بیرون رفتن و آدمچهها را ترساندن، دزدی کردن و... .
اسب سفید بالدار
معرفی کتاب
«موفرفری» عروسک دختری بود به اسم «شادی»، شادی کوچولو رفته بود و او را تنها گذاشته بود. موفرفری خیلی دلش برای شادی تنگ شده بود. یک روز با خودش گفت: «کاش میتوانستم من هم اینجا و آنجا بروم.» اسب سفید بالدار صدای موفرفری را شنید. میدانست دختر کوچولو و خانوادهاش دیگر بر نمیگردند. برای همین آمد تا به موفرفری کمک کند.
پینوکیو
معرفی کتاب
«پینوکیو» عروسک چوبیای بود که پیرمرد آن را درست کرد و از سرِ تنهایی آن را به جای پسرش گذاشت. «پینوکیو» مثل همه پسربچهها دوست داشت پستیوبلندیهای زندگی را تجربه کند؛ به حرف بزرگترها گوش ندهد و از درس و مدرسه فرار کند. او هم مثل همه پسربچهها دوست داشت به دنبال آرزوهایش برود؛ اما مشکل اینجاست که از تجربههایش درس نمیگرفت و درگیر ماجراهای زیادی شد تا اینکه بالاخره... .