Skip to main content

عملیات نجات صورتی

معرفی کتاب
این کتاب، داستان پسری به نام «رامین» است. او کلاس سوم دبستان است و چون عاشق داستان‌های کارآگاهی است، به او می‌گویند:‌ «کارآگاه رامی». در یک شب خیلی‌خیلی طولانی، رامین سرش را روی بالش گذاشت و صدای پاهای کسی را شنید که در بالش‌ او راه می‌رفت! رامین که باید کشف می‌کرد صدای پای ‌کیست، شکاف بالش را بیشتر کرد و وقتی پرها پخش شد، آقای «بلوط» را دید. آقای بلوط از رامین خواست که خانم «صورتی»، مامانِ «پرتقال»، را نجات بدهد. پرتقال یک... .

گوزن بانو و اژی تخسه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه طنزِ «قصه‌های قانون جنگل»، حاوی سه داستان است. داستان اول درباره یک اژدهای تخس به نام «اژی‌تُخسه» است که در جنگل شیرخان زندگی می‌کرد و در بدجنسی لنگه نداشت. روزی اژی‌‌تخسه دور از چشم بچه‌هایش از غار بیرون آمد تا گشتی بزند و ببیند چه دسته‌گلی می‌تواند به آب بدهد. رفت تا رسید به «گوزن‌بانو». گوزن‌بانو داشت کهنه‌ بچه‌اش را می‌شست تا روی شاخ‌های شوهرش پهن کند و بگذارد زیر آفتاب خشک بشود. اژی تخسه که بدجنسی‌اش گل کرده بود... .

شیرخان و شلغم‌پخته

معرفی کتاب
این کتاب سه داستان طنز دارد و ماجراهای این داستان‌ها در جنگل رخ می‌دهد؛ جنگلی که مقررات خودش را دارد، قوی‌ترها قانون آن را تنظیم می‌کنند و البته خودشان هم نظارتش را به‌عهده می‌گیرند! در داستان «شیرخان و شلغم پخته»، یک روز صبح که شیرخان بیدار شد، شکم‌درد بدی داشت، دل‌پیچه‌ای که تا به حال تجربه نکرده بود. اطرافیان شیر، هرکدام نظری داشتند و درمانی را پیشنهاد کردند؛ اما وقتی هیچ‌کدام فایده‌ای نداشت، به دستور شیر به دنبال گور‌کن، طبیب مخصوص شیرخان، فرستادند و... .

قصه‌های غولی

معرفی کتاب
آقای غول به شکلی کاملاً اتفاقی از زندان بطری که سال‌ها در آن بود، بیرون آمد. یک لحظه در بطری باز شد و آقای غول زود بیرون پرید. بعد لگد محکمی به بطری زد. بطری هم محکم به صخره‌ای خورد و تکه‌تکه شد. آقای غول نفس عمیق و بلندی کشید و گفت:‌ «آخیش، راحت شدم». آقای غول پس از پشت سر گذاشتن کلی ماجرا، با خانم غول ازدواج می‌کند و صاحب هفت تا بچه غول قد و نیم‌قد می‌شود؛ اما... .

طلسم لوناری

معرفی کتاب
ساکنان نیمۀ تاریک ماه می‌خواهند به شیراز حمله کنند. ماه‌نشین‌ها سلاحی مخفی دارند، سلاحی که سرنوشت جنگ را مشخص خواهد کرد. رئیس‌جمهور پیازی از همه کمک می‌خواهد، حتی از ساکنان نیمۀ روشن ماه که به آفتاب‌پرست‌ها معروف‌اند. «امیر» و «رامین» برای دفاع از شیراز شجاعانه می‌جنگند؛ اما در این میان راز‌های بزرگی برملا می‌شود و... .

ستاره‌بان

معرفی کتاب
در آغاز، جهان، تاریک بود. هفت ریش‌سفید که می‌دانستند مردم در تاریکی زنده نمی‌مانند قلب خود را به‌شکل ستاره به آسمان فرستادند تا جهان روشن شود. اما موجوداتی که از تاریکی بودند در کوه‌های «راداماک» پنهان شدند تا در فرصتی مناسب ستاره‌هایی که به زمین می‌افتند را برای همیشه خاموش کنند و تاریکی را بر جهان مسلط کنند. «کایرو» و پدرش با یکدیگر زندگی می‌کنند. پدرِ کایرو، ستاره‌بان است اما مدتی است که ناپدید شده است... .

بغلی‌ناسور

معرفی کتاب
در یک روز آفتابی! «بغلی‌ناسور» با پدرش خداحافظی می‌کند و برای اولین‌بار در عمرش، به‌تنهایی به دنیای واقعی قدم می‌گذارد. بغلی‌ناسور یک زمین‌بازی را می‌بیند که دایناسورهای دیگر در آن بازی می‌کنند، آن‌ها او را به بازی دعوت می‌کنند؛ اول همه‌چیز هیجان‌انگیز است. آن‌ها سرسره‌بازی هم می‌کنند؛ اما کمی که می‌گذرد، همه یادشان می‌رود نوبت چه‌کسی است و دعوا شروع می‌شود... .

دوستی اسکلتی

معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره اُسکار، اسکلت‌کوچولوی تنها و غمگین است که فکر می‌کند به غیر سگش، تاگ، هرگز نمی‌تواند دوستی داشته باشد تا اینکه دختربچه تنهایی را می بیند و متوجه می‌شود قرار است ماجرایی جدید شروع شود. آن‌دو با هم به سفر می‌روند؛ به دنیای دختر و دنیای اُسکار. دنیای آن‌ها با هم متفاوت است، خیلی هم متفاوت؛ اما هر دو زیبایی خاص خود را دارند. شروع همه سفرها از دندان افتاده دختر‌کوچولو آغاز می شود.

راز‌ و‌ نیاز و گل‌پیاز

معرفی کتاب
پیرزن با سه دخترش، «راز»، «نیاز» و «گل پیاز» زندگی می‌کرد. خانه آن‌ها هفت در داشت و هرشب نوبت یکی از دخترها بود که درها را ببندد. شبی که نوبت دختر بزرگ‌تر بود، در هفتم را فراموش کرد ببندد. نیمه‌شب غولی وارد خانه شد و از آن‌ها غذا خواست. پیرزن دختر بزرگش را که در را نبسته بود فرستاد تا برای غول غذایی درست کند... .

سایه

معرفی کتاب
«سایه» می‌گوید هیچی نیست، تنهایی به سایه می‌گوید تو تنها هستی، سایه غمگین هم بود و برای همین سروکله غمگینی هم پیدا شد. سایه از تنهایی و غمگینیِ خودش عصبانی شد و همان‌موقع عصبانیت سر رسید و... . حالا سایه‌، تنها، غمگین، عصبانی و غرغروست. سایه اصلاً از این وضعیت خوشش نمی‌آید. ناگهان خوش می‌آید و می‌چسبد به سایه و... .