پتسون به اردو میرود
معرفی کتاب
در مجموعه «پتسون و فیندوس»، کودکان با رابطه جالب پیرمرد عجیبی به نام «پتسون» و گربهاش «فیندوس»، آشنا میشوند و همراه با آن دو ماجراجویی میکنند. فیندوس زیر اتاق شیروانی چادری پیدا میکند. در ذهن پتسون، منظره پیادهروی کنار دریاچه و کباب کردن ماهی روی آتش در غروب آفتاب جان میگیرد و تصمیم میگیرد همان کارها را انجام دهد؛ اما کارها آنگونه که او فکر میکند، پیش نمیرود.
وقتی که فیندوس کوچولو غیبش زد
معرفی کتاب
پیرمردی به نام «پتسون» در خانهای کوچک، در روستا زندگی میکند. تنها مشکل پتسون این است که گاهی احساس تنهایی میکند. روزی یکی از همسایهها به دیدن او میآید و متوجه میشود پتسون روحیه خوبی ندارد. پس از مدتی، همسایه دوباره پیش پتسون میآید و برایش یک بچه گربه میآورد تا تنهایی او را پر کند. پتسون روزهایش را با این گربه که نامش «فیندوس» است، میگذراند. آنها با هم اتفاقات جالبی را تجربه میکنند.
شکار روباه
معرفی کتاب
«پتسونِ» پیر، با گربهاش، «فیندوس» و مرغ و خروسهایش، خارج از شهر، در مزرعه کوچکی زندگی میکنند. روزی همسایه پتسون، آقای «گوستاوسون» سری به او میزند و میگوید میخواهد روباهی را که مرغش را دزدیده است، شکار کند. پتسون و گربهاش نقشهای میکشند تا هم مرغ و خروسها را نجات دهند، هم روباه کشته نشود. او و گربهاش با هم یک مرغ بادکنکی میسازند تا با آن روباه را بترسانند؛ اما... .
خواب خرس مهتابی
معرفی کتاب
خرس کوچولو و گنجشک کوچولو با هم دوست هستند. روزی که آن دو بیرون از خانه مشغول بازی هستند، کانگورو و بچهاش را میبینند. خرس و گنجشک که کانگورو را نمیشناسند، از دیدن او تعجب میکنند و فکر میکنند خواب میبینند. به همین دلیل، به کارها و بازی خود ادامه میدهند. آنها دوست ندارند فعلاً از خواب بیدار شوند....
بادکنک زبولون
معرفی کتاب
«زبولون» یک بادکنک نارنجی و زیبا دارد که مثل یک دوست صمیمی او را دوست دارد. شبی بادکنک در آسمان به پرواز درمیآید و از او جدا میشود. زبولون تمام مسیری را که بادکنک طی کرده است، جستوجو میکند؛ اما او را پیدا نمیکند؛ ولی در این مسیر، دوستان زیادی پیدا میکند که جای بادکنک را برایش پر میکنند و در مسیر زندگی با او همراه میشوند. کودکان در این داستان میآموزند که با از دست دادن برخی چیزها، خودشان را نبازند و قویتر از قبل به زندگی ادامه دهند.
هیولای ژلهای
معرفی کتاب
در سرزمین شاهزادهها قرار است نمایشگاه علوم برگزار شود. شاهزاده «ماگنولیا» تا به حال در نمایشگاه علمی شرکت نکرده است. برای همین هیجانزده و نگران است. او پوستری آماده میکند که رشد دانهها و تبدیل شدنشان به گیاه را نشان میدهد. شاهزاده «پیچ امینالدوله»، خانهای برای موشکورها ساخته است، شاهزاده «گلعطسه»، برجی از پتو، ... و «تامی موبرجی» آتشفشانی که حرف میزند! ولی این چطور ممکن است؟
یک گاز گوچولو از کیک ماه
معرفی کتاب
مامانِ «ستاره کوچولو» کیک ماه را میپزد و در آسمان شب میگذارد تا خنک شود و از ستاره میخواهد صبر کند و تا به او نگفته، سراغ کیک نرود. ستاره کوچولو تمام مدتی که مسواک میزند، صورتش را میشوید و به رختخواب میرود، حرفهای مادر را به یاد دارد؛ اما نیمهشب بیدار میشود و به یاد کیک ماه میافتد، درحالیکه حرفهای مادر را فراموش کرده است. او با خودش فکر میکند اگر فقط یک گاز کوچولو به کیک بزند، مادرش متوجه نمیشود و... .
پروفسور نهنگ عزیز
معرفی کتاب
پرفسور نهنگ مدتهاست که بازنشسته شده است. تنها دانشآموز او یک پنگوئن بود. روزی پنگوئن از زرافهای در آفریقا نامهای دریافت میکند. زرافه از پنگوئن خواسته است از خودش بنویسد و... . پنگوئن و زرافه با هم دوست میشوند و حالا یکدیگر را پنگی و زَر صدا میکنند. پرفسور نهنگ دلش میخواهد دوستی داشته باشد که او را «والی» صدا کند! پرفسور یکسری نامه به فُک میدهد تا به جاهای دور ببرد. او در نامه از خودش نوشته است و از دریافتکننده نامه هم خواسته تا از خودش بنویسد. روزی پلیکان برای پرفسور نامهای میآورد و... .
نیموجبیها
معرفی کتاب
این کتاب شامل پنج داستان کوتاه با این عنوانهاست: «هانیه و کِش نیموجبی»، «موحنایی و پارچه نیموجبی»، «دوستان نیموجبی»، «نیموجبی گلگلی»و «نیموجبی گلگلی». محور اصلی داستانها حجاب است. قهرمان هر پنج داستان، دختر کوچولویی به نام «هانیه» و یک تکه کِش به نام «نیموجبی» است. در داستان اول، نیموجبی از دامن هانیه اضافه آمده است و میترسد که مادر هانیه او را دور بیندازد؛ اما بعد از مدت کوتاهی، مادر هانیه او را به چادر دخترش میدوزد تا چادر از سرش نیفتد.