Skip to main content

این گوزن مال من است

معرفی کتاب
چندوقت پیش، گوزنی نزد «ویلفرد» آمد. ویلفرد فکر ‏کرد که آمدن گوزن بی‎دلیل نیست، اسمش را «مارسل» گذاشت و قوانین مربوط به حیوانات دست‌آموز را برایش توضیح داد؛ ولی مارسل فقط بعضی از این قوانین را رعایت می‌‏کرد، مثلاً وقتی ویلفرد به موسیقی گوش می‎داد، مارسل سروصدا نمی‏‌کرد یا وقتی باران می‎آمد، برای ویلفرد سایه‎بان می‎شد و... . روزی در پیاده‎روی طولانی، ویلفرد و مارسل به پیرزنی رسیدند که مارسل را «رودریگو» صدا می‏‌کرد و می‎گفت که گوزن متعلق به اوست! ویلفرد حیرت زده شد و فکر کرد پیرزن اشتباه می‏‌کند؛ اما... .

کیت، گربه و ماه

معرفی کتاب
هنگامی‌که ماه در آسمان می‎درخشید و همه خانه‌ها غرق در خواب بود، صدای «میومیوی» گربه‌ای، «کیت» را بیدار کرد. کیت از پنجره گربه سفیدی را دید که روی دیوار باغ، در حال لیسیدن پنجه‌هایش بود. کیت به گربه نگاه کرد و آرام گفت: «میو». کیت از اتاقش بیرون رفت و درحالی‌که تبدیل به گربه‌ای راه‎راه می‎شد، روی دیوار باغ پرید و همراه گربه سفید به راه افتاد. آن‌ها با هم کوچه‌پس‌کوچه‌ها را رد کردند و از شهرها گذشتند و با هم کلی میومیو کردند؛ حتی ماه هم میومیو کرد. صبح روز بعد، همه از رویایی که دیشب دیده بودند، گفتند و کیت فقط میومیو کرد!

سفر به خیر قطره کوچولو

معرفی کتاب
این داستانِ سفرِ یک قطره آب است. قطره‌ای که ته ظرفی باقی مانده است. او به کمک آفتاب سبک ‎شده و به آسمان می‎رود و در ابری ساکن می‌شود. هوا آن‌قدر سرد است که او تبدیل به یک قطره آب می‎شود و باد او را جایی خیلی دور و خیلی بالا می‎برد. بعد ابر می‎ایستد و قطره کوچولو شبیه بلور برف می‎شود. او روی گلبرگ گلی می‎نشیند و با اولین تابش خورشید آب می‎شود، سپس از روی گلبرگ‌ها سُر می‎خورد و... .

خانه دیوانه

معرفی کتاب
خانه‌ای یک آجرش کم بود و هرکسی به طرفش می‎آمد، دنبالش می‎کرد و با ناودانش او را خیس می‌‏کرد یا با دودکشش می‎زد توی سرش! مرغ، گربه، خر و سگ به ترتیب به سراغ خانه دیوانه می‎روند و از او می‏‌خواهند که خانه آن‎ها باشد؛ اما خانه دنبالشان می‏‌کند و... . روزی خانه خود را در محاصره گرگ‎‌ها می‎‌بیند و از ترس می‏‌لرزد و آرزو می‏‌کند کاش مرغ و گربه و خر و سگ آنجا بودند و کمکش می‌‏کردند. او فریاد می‎زند و کمک می‎خواهد و... . آیا کسی برای کمک به خانه دیوانه پیدا می‎شود؟

قصه‌های کوچک برای بچه‌های کوچک: 64 قصه برای کودکان

معرفی کتاب
۶۴ قصه این کتاب، برای خردسالان نوشته شده است. کودک قصه‌ها را می‌فهمد و به دلیل جذابیت و تنوع شخصیت‌های گوناگون آن‌، ماجرای هر قصه را دنبال می‎کند. این داستان‌ها در کتاب فارسی اول و دوم دبستان معرفی شده‎اند و همگی درباره دوستی و همدلی و ارزش اخلاقی است. «قرمزی» نام یکی از این قصه‌هاست. قرمزی، رنگ کفش‌های «پری‌کوچولو» بود؛ اما پری، قرمزی را دوست نداشت و دلش می‎خواست کفش‌هایش رنگ دیگری باشد. روزی که کفش‌هایش را از پاهایش درآورد و به حیاط پرت کرد، قرمزی به گریه افتاد! آفتاب پرسید چرا گریه می‎کنی؟ و وقتی علت را فهمید، دست قرمزی را گرفت و... . قرمزی روی گل تو باغچه نشست و... .

عاشقتم کانگوروی آبی!

معرفی کتاب
«لی‌لی» یک کانگوری آبی داشت که هرشب او را محکم در آغوش می‌گرفت و به خواب می‎رفت. او هرشب به کانگورو می‎گفت که عاشقش است و کانگورو به سرعت خوابش می‌برد. روزی عمه لی‌لی برایش یک خرس قهوه‌ای ‎آورد، خرس پشمالو و گرم و نرم بود. آن شب لی‌لی در رختخواب، خرس قهوه‌ای را در آغوش گرفت و ‎گفت که چقدر عاشق خرس قهوه‎ای است و عاشق کانگوروی آبی! آن شب کانگورو نتوانست به راحتی بخوابد. هفته بعد دوست مادر لی‌لی برای او یک خرگوش زرد کتانی آورد. شب‌، هنگام خواب، لی‌لی خرگوش را محکم در آغوشش فشرد و گفت عاشق خرگوش، عاشق خرس و عاشق کانگوری آبی است. آن شب کانگوری آبی به سختی خوابید. چند روز بعد ... .

سیرک ادب و نزاکت

معرفی کتاب
«نینا» شش سال دارد. او بیشتر وقت‌ها عصبانی است و حاضرجوابی می‎کند، مدام نِق می‎زند و لجبازی می‏‌کند. مادر نینا ناراحت است. او دلش می‎خواهد دخترش با ادب باشد و مدام به او تذکر می‏‌دهد؛ اما نینا اصلاً برایش مهم نیست. او از خانه بیرون می‎رود تا بازی کند که ناگهان صدایی از سوراخی در درخت می‎شنود. او با کنجکاوی داخل سوراخ را نگاه می‌‏کند. آنجا سیرکی در حال اجرا است! مدیر سیرک، آقای «لطفاً، ممنون»، نینا را به سیرک دعوت می‎کند. آن‌ها در سیرک ادب و نزاکت را تمرین می‏‌کنند.

کلاغ سفید باغ صنوبر

معرفی کتاب
این کتاب حاوی هفت داستان درباره کلاغ‌های باهوشی است که به صورت گروهی در باغ صنوبر زندگی می‏‌کنند. به تازگی کلاغ سفید و بامزه‎ای به نام «قلقلک» به دنیا آمده است که هرروز برای خود و دوستانش ماجراهای زیادی را به وجود می‌‏آورد. این کلاغ‌های مانند انسان‌ها شخصیت‎های گوناگونی دارند و کمک می‎کنند تا کودکان آماده ورود به دنیای پرماجرای بزرگسالان شوند. گوش کردن به حرف بزرگ‌ترها، بی‌اجازه دست نزدن به وسایل دیگران و تلاش برای رسیدن به هدف، ازجمله نکات آموزشی این داستان‌هاست.

اپوش دیو

معرفی کتاب
«اپوش دیو» که خیلی بزرگ و سیاه و ترسناک بود، در کوچه‌ها ابر می‎فروخت. ابرهای بزرگ و کوچک، آبدار و بی‌آب. «نرگسی» تمام پول‌هایش را به اپوش داد و یک ابر خرگوشی خرید. در کوچه بعدی، «سهرابی» ابر خرسی گرفت و در کوچه بعد، «مریمی» ابر هاپ‌هاپی و... . حالا دیگر اپوش دیو هیچ ابری ندارد. بچه‎ها ابرهایشان را مثل هوا، قاصدک، پَر و... به آسمان فرستادند و ناگهان... .

جوجه‌ بیست‌و‌دو روزه

معرفی کتاب
جوجه ماشینی از تخم بیرون می‎آید و سلام می‏‌کند. ماشین جوجه‎کشی جوابش را می‏‌دهد و جوجه فکر می‏‌کند او مادرش است! ماشین جوجه‎کشی خیلی دلش می‎خواهد مادر جوجه باشد؛ اما برایش توضیح می‌‏دهد که یک ماشین خودکار است و متأسفانه نمی‌‏تواند به جوجه که گرسنه‎اش است، غذایی بدهد. جوجه راه می‌‏افتد تا خودش غذا پیدا کند. ماشین جوجه‌کشی که نگران جوجه است، می‎خواهد به دنبال او برود که ناگهان پاهای آهنی‎اش از زمین کنده می‌شود و سیم برقش هم از پریز روی دیوار جدا می‎شود و... .