Skip to main content

بالای بالای بالا

معرفی کتاب
گربه مادر به بچه‌اش که از درخت بالا می‌رود، نگاه می‌کند و می‌ترسد که از درخت بیفتد. بچه‌گربه دوست دارد به بالای درخت برسد. به همین دلیل با تمام توان ادامه می‌دهد. تلاش برای رسیدن به هدف و آزمون و خطا، با رعایت احتیاط از آموزه‌های این داستان است.

وای! این که فسقلی نیست

معرفی کتاب
«موشی» و «ببعی» دوست هستند و با هم زندگی می‎کنند. روزی باد خانه آن‌ها را جابه‌جا می‌کند و به قله کوه می‌برد. موشی و ببعی به کمک دوستشان، فیل، به دنبال خانه می‌گردند؛ ولی آیا موفق می‌شوند آن را پیدا کنند؟

پیشی در انبار

معرفی کتاب
«پیشی» سه تا بچه‌گربه به دنیا آورده و در چند روز گذشته، از جایش تکان نخورده است. بالاخره از شدت گرسنگی تصمیم می‌گیرد به دنبال غذا برود؛ ولی همین که از انبار بیرون می‌رود، درِ انبار بسته می‌شود و پیشی پشت در می‌ماند. او نگران است و نمی‌داند چه‌کار باید بکند که موش از راه می‌رسد.

بفرما کرم تازه

معرفی کتاب
قلاب پیر ماهیگیری به بچه ماهی نزدیک شد و ماهی دلش می‌خواست با قلاب دوست شود. دیگر هیچ کدام از ماهی‌های دریا، از قلاب نمی‌ترسیدند؛ چون او دیگر نمی‌توانست ماهی‌ها را شکار کند. با این حال قلاب دلش می‌خواست تا دوباره بتواند کار مفیدی انجام دهد.

جوجه‌ها و گربه‌ها

معرفی کتاب
شاعر با مد نظر قرار دادن دشمنی دیرینه جوجه و گربه به روایت مهربانی‎ها و دوستی‌ها می‌پردازد. در این اشعار، جوجه بازیگوش با شیطنت‌‌های خود، صاحبش را نگران می‌کند و در پایان بیمار می‌شود و گربه برای کمک به او، اورژانس را خبر می‌کند.

قصّه‌های خرس کوچولو

معرفی کتاب
در کتاب حاضر، ۵ داستان کوتاه برای کودکان، درباره استفاده صحیح از برق ارائه‌ شده است. قهرمان داستان بچه‌خرسی است که یادش می‌رود لامپ‌ها را خاموش کند و در یخچال را مرتب باز و بسته می‌کند. در انتهای داستان، بچه‌خرس یاد می‌گیرد که چطور باید از برق استفاده کرد.

دامادی خروس

معرفی کتاب
آقای خروس می‌خواهد داماد بشود؛ ولی دلش می‌خواهد خودش عروسش را انتخاب کند. خروس به مرغابی و گنجشک پیشنهاد ازدواج می‌دهد؛ ولی مرغابی شنا می‌کند و گنجشک می‌تواند پرواز کند و آقای خروس هیچ کدام از این کارها را نمی‌تواند انجام دهد. او به خانه باز می‌گردد و با عروسی که «ننه مرغه» انتخاب کرده، ازدواج می‌کند.

باغی برای گرترود

معرفی کتاب
در فصل بهار زن و شوهر تصمیم می‌گیرند به باغ سر و سامان بدهند؛ اما با تعجب می‌بینند که در هر گوشه از باغ، حیوان کوچکی زندگی می‌کند. زن و شوهر نمی‌خواهند لانه حیوانات را از بین ببرند و زندگی آن‌ها را نابود کنند؛ بنابراین تصمیم می‌گیرند باغ را به روش جدیدی اداره کنند.

شیر و خرگوش

معرفی کتاب
حیوانات جنگل از ترس شیر، تصمیم می‌گیرند هر روز یکی از حیوانات را نزد او بفرستند تا از حمله‎های او در امان باشند. روزی قرعه به نام خرگوش می‌افتد. او فکری به ذهنش می‌رسد و با اجرای آن، همه از دست شیر خلاص می‌شوند. این داستان به زبان شعر روایت شده است.

فرانکلین در صحنه

معرفی کتاب
فرانکلین برای بازی در نمایشِ شاهزاده فندوق‌شکن، انتخاب شده است. او بارها و بارها تمرین می‌کند؛ ولی باز هم نگران است که مبادا حرف‌هایش را فراموش کند. فرانکلین از صحنه و تماشاچیان می‌ترسد و هر بار که روی صحنه می‌رود، تمام حرف‌هایش را فراموش می‌کند. سرانجام به کمک آقای جغد و دوستانش می‌تواند نقش خود را به خوبی اجرا کند.