Skip to main content

عنکبوت بی‌تار

معرفی کتاب
عنکبوت روی درخت توت نشسته است که کرم ابریشم را می‌بیند و دهانش آب می‌افتد. او نقشه‌ای می‌کشد تا کرم ابریشم را بخورد.عنکبوت هر کاری می‌کند، موفق نمی‌شود کرم ابریشم را گول بزند و در نهایت خودش در دامی که برای کرم پهن کرده است، گرفتار می‌شود.

یک داستان یک جورکی

معرفی کتاب
فیل و مورچه دوست هستند؛ ولی دلشان می‌خواهد جایشان را با هم عوض کنند. مورچه سوار بر فیل، دنیا را از بلندی تماشا می‌کند و فیل هم از حرکت مورچه روی پشتش شاد است. آن‌ها هیچ کدام نمی‌توانند جای دیگری باشند؛ ولی همچنان دوستان خوبی هستند.

خال‌مخالی و گردن به آن بلندی

معرفی کتاب
«خال‌مخالی» زرافه زیبایی است که قایم‌باشک بازی را دوست دارد؛ اما به خاطر گردن بلندش نمی‌تواند بازی کند و خیلی ناراحت است. روزی گنجشک کوچکی از لانه، بیرون می‌افتد و از زرافه کمک می‌خواهد. آن وقت زرافه متوجه می شود که با گردن بلندش می‌تواند به دیگران کمک کند.

حلزون خرگوشی

معرفی کتاب
حلزون کوچولو دلش می‌خواهد بچه خرگوش باشد و مانند خرگوش با سرعت بدود. مامان و بابای حلزون می‌گویند که امکان ندارد پدر حلزون یک خرگوش باشد؛ ولی حلزون به حرف هیچ‌کس گوش نمی‌دهد تا اینکه پدربزرگ حلزون برایش توضیح می‌دهد که اگر داخل صدفش برود و چرخ بخورد، می‌تواند از خرگوش هم تندتر بدود.

گردالی خیلی بد

معرفی کتاب
«مورچه کوچولو» به دنبال غذاست که یک چیز گرد زردرنگ می‌بیند. مورچه به آن چیز یک گاز می‌زند و آن را به طرف لانه هُل می‌دهد. «مورچه تپلی»، آن چیز گرد را بو می‌کند و یک گاز می‌زند و آن را هُل می‌دهد. دم در انبار، «مورچه غرغرو» آن را تکه‌تکه می‌کند و یک گاز هم خودش می‌زند؛ ولی این چیز گرد زردرنگ چیست؟

وای مامانش آمد

معرفی کتاب
در این داستان کودکان با نحوه زندگی تمساح‌ها آشنا می‌شوند. بچه‌لاک‌پشت و بچه‌قورباغه در کنار رود مشغول بازی هستند، بچه تمساح دوست دارد با آن‌ها بازی کند؛ اما مادر قورباغه و لاک‌پشت مخالف این کار هستند و... .

تقسیم شعله

معرفی کتاب
کلبه خرس کوچولو خیلی سرد است. خرس از خانه بیرون می‌رود تا شعله آتشی بیابد و به خانه بیاورد. خرس کوچولو شعله را پیدا می‎کند؛ ولی در راه، خانم روباه، موش کور و خارپشت از او می‌خواهند که کمی از شعله آتش را به آن‌ها بدهد. خرس با مهربانی این کار را انجام می‌دهد؛ اما برای خودش شعله کوچکی می‌ماند.

قورباغه‌ای که بزرگ شد

معرفی کتاب
بچه‌قورباغه تازه بزرگ شده است. این‌طرف و آن‌طرف می‌پرد و دوست دارد همه قورباغه‌ها او را ببینند؛ ولی هیچ‌کس به او توجهی نمی‌کند و همه سرگرم کارهای خودشان هستند تا اینکه دو پسربچه می‌بیند که می‌خواهند بچه‌قورباغه‌ها را شکار کنند. او با فکر بکری، بچه‌قورباغه‌ها را نجات می‌دهد و از آن به بعد معروف می‌شود.

دهن‌بین

معرفی کتاب
بره کوچولو سیر است؛ اما وقتی علف‌های روی تپه را می‌بیند، هوس می‌کند باز هم علف بخورد. بره از گله جدا می‌شود؛ اما گرگ او را غافلگیر می‌کند. بره متوجه اشتباهش می‌شود و با نقشه‌ای زیرکانه خود را نجات می‌دهد.

گنجشکی که نان خواست

معرفی کتاب
پیرزن در حال نان پختن است که گنجشک از راه می‌رسد و از او نان می‌خواهد؛ ولی پیرزن با بداخلاقی، سنگ داغی به گنجشک می‌دهد. گنجشکِ گرسنه، دل‌شکسته و گریان پر می‌کشد و می‌رود و اشکش تنور پیرزن را خاموش می‌کند. از آن به بعد تنور روشن نمی‌شود تا اینکه... .