Skip to main content

افسانه وحوش (داستان حیوانات)

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه داستان‎های «هزار و یک شب»، شامل شش داستان درباره حیوانات است. داستان اول درباره سموری است که هرروز به خانه مرد فقیری می‌رود و کنجد می‏‌دزدد تا اینکه صاحبخانه متوجه دزدی او می‎شود و سعی می‏‌کند او را به دام بیندازد؛ اما سمور... . داستان دوم درباره شیری است که دو موش هرروز به راحتی وارد قصرش می‌شوند و مأموران شیر نمی‌توانند آن‌ها را بگیرند تا اینکه شغال، وزیر شیر، فکری به ذهنش می‌رسد. داستان سوم... .

شیر و یک سؤال موشی!

معرفی کتاب
موش‌کوچولو خیلی ریزه‌میزه بود، آن‌قدر که هیچ‌کس به او توجه نمی‎کرد! همه لگدش می‎کردند، رویش می‎نشستند و فراموشش کرده بودند؛ اما در عوض همه به آقای شیر احترام می‎گذاشتند؛ چون او نعره‌های بلند و ترسناکی داشت و قدرتمند و زورگو بود. موش‌کوچولو آرزو می‎کرد که فقط کمی شبیه او باشد. سرانجام به این نتیجه رسید که اگر بتواند نعره بزند، می‎تواند دوست پیدا کند و زندگی‎اش عالی می‎شود. موش‌کوچولو تصمیم گرفت نزد شیر برود و از او بخواهد که نعره زدن را یادش بدهد! اما این چطور ممکن است؟ و آیا از دست شیر، جان سالم به در می‎برد؟

چگونه می‌توان بال شکسته‌ای را درمان کرد؟

معرفی کتاب
پرنده کوچک محکم به شیشه‌های ساختمان کوبیده شد و به زمین افتاد؛ ولی هیچ‎کس متوجه او نشد؛ حتی نگاهش هم نکرد، به جز پسربچه مهربانی که با مادرش بود و می‎خواست سوار قطار شود. او پرنده را برداشت و به خانه برد. مادر و پدر بال پرنده را بستند، او را در جای گرم و نرمی گذاشتند و از او مراقبت کردند. با گذشت زمان، آرام‌آرام حال پرنده بهتر شد تا جایی که دوباره توانست پرواز کند.

گوسفندی که می‌خواست بزرگ باشد، خیلی بزرگ

معرفی کتاب
داستان‌های تخیلی قدرت خلاقیت کودکان را رشد می‌دهند و در عین حال سرگرم کننده و جذاب‌اند. کتاب حاضر ماجرای گوسفندی است که از وضعیت فعلی خود راضی نیست و به همین خاطر می‌کوشد با خوردن غذای بیشتر بزرگ‌تر شود و تغییر کند. اما این بزرگ‌تر شدن غیر‌قابل کنترل می‌شود و گوسفند به جایی می‌رسد که دیگر هیچ دوست و همراهی ندارد. در نهایت، در اثر یک اتفاق، به وضعیت قبلی خود بازمی‌گردد و دیگر ناراضی نیست.

خوابم یا بیدار؟

معرفی کتاب
داستان این کتاب از دو طرف خوانده می‎شود؛ نیمی از داستان از اول و نیمی از آخر کتاب. «گیسو» خواهر و برادری نداشت. او عاشق آب‌بازی و گربه‎ها بود. او آرزو داشت یک گربه داشته باشد. پدر و مادر برایش کلی اسباب‌بازی خریده بودند؛ اما او دلش گربه می‎خواست، گربه‎ای که با او آب‌بازی کند! روزی مادر برای گیسو یک گربه عروسکی خرید؛ ولی او یک گربه واقعی نبود. از آن طرف، گربه سفید تپل به محله جدیدی رسید، گربه‎ای که دوست نداشت پرنده‌ها را شکار کند. او عاشق بازی بود و... .

گروفالو

معرفی کتاب
موش کوچولو از وسط جنگل رد می‌شود که حیواناتی مانند روباه و جغد و مار می‌خواهند او را شکار کنند. موش از موجود خیالی حرف می‌زند و آن‌ها پا به فرار می‌گذارند؛ ولی ناگهان موش با همان موجودی روبه‌رو می‌شود که در خیال خود ساخته است. آیا او می‌تواند از دست این موجود هم نجات پیدا کند؟

یک دوست با‌حال یخی

معرفی کتاب
«الیوت» پسر مودبی است، به همین دلیل وقتی پدرش پیشنهاد می‌کند به آکواریوم بروند، قبول می‎کند با اینکه فکر می‌کند آنجا شلوغ و پر از سر و صداست. در آکواریوم هیچ‌چیز توجه الیوت را به خود جلب نمی‌کند تا اینکه چشمش به پنگوئن‎ها می‌افتد. چقدر آن‌ها مرتب هستند، انگار لباس رسمی پوشیده‌اند! الیوت کوچک‌ترین پنگوئن را در کوله‌پشتی‌اش می‌گذارد و آن را به خانه می‌برد؛ اما پدرش فکر می‌کند او یک عروسک پنگوئن خریده است. وقتی پدر الیوت متوجه پنگوئن واقعی بشود، چه عکس‎العملی نشان می‎دهد؟

قدم یازدهم

معرفی کتاب
بچه‌شیر در قفسی در باغ وحش به دنیا آمد. او هر روز با مادرش بازی می‏‌کرد و از اول قفس تا آخر آن را که فقط دَه قدم بود، می‎رفت و برمی‌‏گشت.او یاد گرفته بود که دَه قدم بیشتر نرود؛ چراکه سرش به میله‎های قفس می‏‌خورد و درد می‏‌گرفت. روزی که درِ قفس باز مانده بود، شیرکوچولو از لای در بیرون رفت و بعد از ده قدم، زیر بوته گل یاس نشست. او نمی‎دانست اگر قدم یازدهم را بردارد، می‎فهمد که دنیا خیلی بزرگ‎تر از قفس اوست. نگهبان‌ها همه‌جا را گشتند و سرانجام... .

برکه بچه‌قوربا‌غه‌ها

معرفی کتاب
«گوبی» یک سمندر آبی است که کمی شبیه مارمولک و کمی شبیه ماهی است و گاهی هم با قورباغه «هالو» اشتباه گرفته می‎شود. گوبی یک نیلوفر آبی دارد که شبیه تشک بادی است. او می‎تواند از نیلوفر آبی به جای چتر نیز استفاده کند، یک جای عالی برای استراحتِ زیر آفتاب؛ اما بچه‌قورباغه‎های بازیگوش روی نیلوفرهای آبی می‎پرند، ساقه‌های آن‌ها را به هم گره می‎زنند، سیبل گربه ماهی را می‏‌کشند و ناگهان... . گوبی شناگر ماهری است؛ ولی بچه‎قورباغه‎ها همه‌جا را به هم ریخته‌اند. غروب‌ها هم سروکله سنجاقک‌ها پیدا می‎شود و شب‌ها قورباغه‌ها با هم آواز می‎خوانند؛ اما روزی اتفاق عجیبی می‎افتد!

زولو امیری همه برنامه‌ها را عوض می‌کند

معرفی کتاب
آقای «امیری» به هنگام بازگشت از آفریقا، برای دخترش، «ملیکا»، زرافه‌ای هدیه می‌آورد که نامش «زولو» است؛ اما زولو با آن گردن درازش چگونه می‏‌تواند در آپارتمان زندگی کند؟ چگونه می‎تواند غذاهایی مثل سوپ و ماکارونی بخورد؟ چگونه بخوابد؟ و... . در این میان ملیکا قصد دارد به زولو کمک کند. برای همین یک برنامه تازه طراحی می‌‏کند تا به هردوی آن‌ها خوش بگذرد.