کلاغ سفید باغ صنوبر
معرفی کتاب
این کتاب حاوی هفت داستان درباره کلاغهای باهوشی است که به صورت گروهی در باغ صنوبر زندگی میکنند. به تازگی کلاغ سفید و بامزهای به نام «قلقلک» به دنیا آمده است که هرروز برای خود و دوستانش ماجراهای زیادی را به وجود میآورد. این کلاغهای مانند انسانها شخصیتهای گوناگونی دارند و کمک میکنند تا کودکان آماده ورود به دنیای پرماجرای بزرگسالان شوند. گوش کردن به حرف بزرگترها، بیاجازه دست نزدن به وسایل دیگران و تلاش برای رسیدن به هدف، ازجمله نکات آموزشی این داستانهاست.
پتوی پرنده
معرفی کتاب
کتاب پتوی پرنده از مجموعه نیکو و داپو، درصدد ایجاد فرهنگ حمایت از تولید داخل با استفاده از مهارتهای زندگی است. نویسنده سعی میکند در داستانی فانتزی شخصیت اصلی داستان یعنی نیکو را با نتیجه خرید کالای خارجی مواجه کند.او با پتوی پرنده اش همراه شده و با مهمانهایی خارجی مقابل میشود که هر کدام مشکلاتی برای او بهوجود میآورند.
سنجاب گرفتار
معرفی کتاب
پدر و دختر به جنگل رفتهاند تا برای تولد مادر گل بچینند. وقتی به خانه میرسند، میبینند در انباری باز است و بلبلی روی در آن نشسته است و یکسره آواز میخواند؛ درصورتیکه آنوقت روز، پرندهها باید به لانههایشان بروند! وقتی آنها وارد انباری میشوند، سنجابی را میبینند که جعبهای روی پایش افتاده است! پدر جعبه را برمیدارد و پای سنجاب را که زخمی شده است، میبندد. دوستی یعنی این!
تمساحی به نام گل زعفران
معرفی کتاب
«گل زعفران» نام تمساح جوانی است که کنار گل زعفران سر از تخم درمیآورد و همه او را به این نام صدا میکنند. گل زعفران از دوران نوجوانی گیاهخواری را انتخاب میکند. او دندانهای تیز، پوستِ زبر و کلفت و چشمان ترسناکی دارد؛ ولی با همه مهربان و خوشروست. روزی به آن طرف رودخانه میرود تا دوستان جدیدی پیدا کند. او گوزنی را در حال آب خوردن میبیند. گل زعفران سلام میکند و لبخند میزند؛ ولی گوزن فرار میکند! بعد فیلکوچولو و خرگوش میآیند و باز هم گل زعفران سلام میکند و لبخند میزند؛ ولی آنها هم پا به فرار میگذارند. آخر چرا؟ او که به همه لبخند میزند!
جیلیبیلی و پیشی
معرفی کتاب
پیشیِ «جیلیبیلی» گم شده است. او همهجا را میگردد؛ ولی خبری از پیشی نیست. جیلیبیلی سریعتر از همیشه صبحانهاش را میخورد و به خانه دوستش میرود تا دو نفری دنبال پیشی بگردند. آنها سوار ماشین میشوند و به راه میافتند؛ اما وسط راه، ماشین صدای بلندی میکند و دود سیاه و نارنجیای از آن بیرون میآید و خاموش میشود. بچهها فکر میکنند این چیز سیاه و نارنجی تکهای از ماشین است و تصمیم میگیرند آن را تمیز کنند و سرِ جایش بگذارند تا ماشین درست شود؛ اما... .
خاله نگار و دختر گلها
معرفی کتاب
شوهر «خالهنگار» از دنیا رفته و او تنهای تنهاست. روزی خالهنگار متوجه می شود که برفها آب شدهاند و آمدن عمونوروز نزدیک است. او میخواهد خانه را تمیز و مرتب کند؛ اما دیگر مثل سابق توان ندارد و خیلی زود خسته میشود. او مقداری چای که با گلهای کوهی مخلوط است، دَم میکند، شاید خستگیاش در برود. در همین موقع، ناگهان از لوله قوری یک عالمه گل ریز و کوچک بیرون میریزد و مثل دانههای برف روی دامن خالهنگار فرود میآید. یکی از گلها بنفش است و وقتی خاله میخواهد آن را بردارد، اتفاق عجیبی میافتد!
رویای بزرگ ماریو
معرفی کتاب
«ماریو» ده سال دارد و عاشق فوتبال است. او مدتهاست که در باشگاه تمرین میکند و آرزویش این است که روزی یک فوتبالیست حرفهای شود. رؤیای بزرگ ماریو، بازی در تیم ملی کشورش «آلمان» است. دوهفته دیگر قرار است تیم ماریو در مسابقهای که فدراسیون فوتبال آلمان برای کشف استعداد بچهها ترتیب دادهاند، بازی کند. ماریو هرروز تمرین میکند؛ میدود؛ شوت میزند و... . روزی هنگام تمرین، ناگهان یکی از ضربات قوی او از کنترل خارج میشود و پنجره خانهای را میشکند و... .
فرفری و فرفری و فرفری
معرفی کتاب
«فرفریخانم» موهای بسیار بلندی دارد. مادرش روزی چهاربار موهای او را کوتاه میکند و تازه وقتی پدرش شب به خانه میآید، باز هم باید موهای او را کوتاه کند. اگر روزی مادر فراموش کند موهای فرفری را کوتاه کند، خانه از موهای او لبریز میشود و بعد از پنجرهها بیرون میرود و تمام خیابان و کوچه ها را پر میکند؛ حتی از درختها هم بالا میرود و بیچاره کلاغها که با کلی دردسر باید جوجههایشان پیدا کنند! روزی عمو پیشنهاد میکند که روی سر فرفری قارچ بکارند تا او کچلی بگیرد! دخترعمه میگوید که بهتر است با لیزر موهایش را بسوزاند! اما فرفری فکر بهتری دارد!
خانه آنها یک خانه شلوغ پلوغ و پرماجراست
معرفی کتاب
پسرک در طبقه اول ساختمان زندگی میکند و عاشق زرافههاست. اتاق پسرک پر از زرافه است: روی پرده، روتختی، کیف و... روزی که خانه پر از گل و گلاب است، زرافهها گردنشان را دراز میکنند و هرجا گلی و برگی میبینند، میخورند. در طبقه سوم ساختمان، دختری زندگی میکند که عاشق فیلهاست. در خانه او یک فیل است، فیلی که روی فنجان نقش بسته است. روزی فیل کوچولو از روی فنجان بیرون میپرد. در طبقه دوم هم، شغالهایی که روی جعبه مداد رنگی نشستهاند، صدای زرافهها و فیل را میشنوند و آن ها هم بیرون میآیند....
صبر ایوب
معرفی کتاب
«ایوبِ» پیامبر یکی از مردان ثروتمند «یمن» بود. او تعداد زیادی گاو و میش و شتر داشت. ایوب مرد بخشندهای بود و تا زمانیکه به تعداد زیادی از مردم غذا نمیداد، غذا نمیخورد و تا تعداد زیادی از مردم را لباس نمیپوشانید، خودش لباس نو نمیپوشید. حضرت ایوب بدون هیچ چون و چرایی از خدا اطاعت میکرد. خدا هم به او برکت داد، او صاحب چهار پسر و سه دختر بود. شیطان نزد خدا رفت و شکایت کرد که ایوب چون ثروت فراوان و فرزندان صالح دارد، از تو اطاعت میکند و اگر همه اینها را از او بگیری دیگر عبادت نمیکند. خداوند... .