Skip to main content

تمساحی به نام گل زعفران

معرفی کتاب
«گل زعفران» نام تمساح جوانی است که کنار گل زعفران سر از تخم درمی‎آورد و همه او را به این نام صدا می‏‌کنند. گل زعفران از دوران نوجوانی گیاه‎خواری را انتخاب می‏‌کند. او دندان‎های تیز، پوستِ زبر و کلفت و چشمان ترسناکی دارد؛ ولی با همه مهربان و خوشروست. روزی به آن طرف رودخانه می‌‏رود تا دوستان جدیدی پیدا کند. او گوزنی را در حال آب خوردن می‌بیند. گل زعفران سلام می‎کند و لبخند می‌‏زند؛ ولی گوزن فرار می‌کند! بعد فیل‌کوچولو و خرگوش می‎آیند و باز هم گل زعفران سلام می‏‌کند و لبخند می‎زند؛ ولی آن‌ها هم پا به فرار می‌گذارند. آخر چرا؟ او که به همه لبخند می‏‌زند!

جیلی‌بیلی و پیشی

معرفی کتاب
پیشیِ «جیلی‌بیلی» گم شده است. او همه‌جا را می‏‌گردد؛ ولی خبری از پیشی نیست. جیلی‌بیلی سریع‌تر از همیشه صبحانه‌اش را می‎خورد و به خانه دوستش می‏‌رود تا دو نفری دنبال پیشی بگردند. آن‎ها سوار ماشین می‌‏شوند و به راه می‌‏افتند؛ اما وسط راه، ماشین صدای بلندی می‏‌کند و دود سیاه و نارنجی‌ای از آن بیرون می‏‌آید و خاموش می‎شود. بچه‎ها فکر می‏‌کنند این چیز سیاه و نارنجی تکه‌ای از ماشین است و تصمیم می‏‌گیرند آن را تمیز کنند و سرِ جایش بگذارند تا ماشین درست شود؛ اما... .

خاله نگار و دختر گل‌ها

معرفی کتاب
شوهر «خاله‌نگار» از دنیا رفته و او تنهای تنهاست. روزی خاله‌نگار متوجه می شود که برف‌ها آب شده‎اند و آمدن عمو‌نوروز نزدیک است. او می‎خواهد خانه را تمیز و مرتب کند؛ اما دیگر مثل سابق توان ندارد و خیلی زود خسته می‎شود. او مقداری چای که با گل‌های کوهی مخلوط است، دَم می‏‌کند، شاید خستگی‎اش در برود. در همین موقع، ناگهان از لوله قوری یک عالمه گل ریز و کوچک بیرون می‎ریزد و مثل دانه‌های برف روی دامن خاله‌نگار فرود می‎آید. یکی از گل‎ها بنفش است و وقتی خاله می‏‌خواهد آن را بردارد، اتفاق عجیبی می‏‌افتد!

رویای بزرگ ماریو

معرفی کتاب
«ماریو» ده سال دارد و عاشق فوتبال است. او مدت‌هاست که در باشگاه تمرین می‏‌کند و آرزویش این است که روزی یک فوتبالیست حرفه‌ای شود. رؤیای بزرگ ماریو، بازی در تیم ملی کشورش «آلمان» است. دوهفته دیگر قرار است تیم ماریو در مسابقه‎ای که فدراسیون فوتبال آلمان برای کشف استعداد بچه‎ها ترتیب داده‎اند، بازی کند. ماریو هرروز تمرین می‌‏کند؛ می‎دود؛ شوت می‏‌زند و... . روزی هنگام تمرین، ناگهان یکی از ضربات قوی او از کنترل خارج می‎شود و پنجره خانه‎ای را می‎شکند و... .

فرفری و فرفری و فرفری

معرفی کتاب
«فرفری‌خانم» موهای بسیار بلندی دارد. مادرش روزی چهاربار موهای او را کوتاه می‏‌کند و تازه وقتی پدرش شب به خانه می‎آید، باز هم باید موهای او را کوتاه ‏کند. اگر روزی مادر فراموش کند موهای فرفری را کوتاه کند، خانه از موهای او لبریز می‏‌شود و بعد از پنجره‎ها بیرون می‎رود و تمام خیابان و کوچه ‌ها را پر می‏‌کند؛ حتی از درخت‌ها هم بالا می‎رود و بیچاره کلاغ‌ها که با کلی دردسر باید جوجه‌هایشان پیدا کنند! روزی عمو پیشنهاد می‎کند که روی سر فرفری قارچ بکارند تا او کچلی بگیرد! دخترعمه می‎گوید که بهتر است با لیزر موهایش را بسوزاند! اما فرفری فکر بهتری دارد!

خانه آن‌ها یک خانه شلوغ پلوغ و پرماجراست

معرفی کتاب
پسرک در طبقه اول ساختمان زندگی می‌‏کند و عاشق زرافه‎هاست. اتاق پسرک پر از زرافه است: روی پرده، روتختی، کیف و...‌ روزی که خانه پر از گل و گلاب است، زرافه‌ها گردنشان را دراز می‎کنند و هرجا گلی و برگی می‌بینند، می‎خورند. در طبقه سوم ساختمان، دختری زندگی می‏‌کند که عاشق فیل‌هاست. در خانه او یک فیل است، فیلی که روی فنجان نقش بسته است. روزی فیل کوچولو از روی فنجان بیرون می‎پرد. در طبقه دوم هم، شغال‌هایی که روی جعبه مداد رنگی نشسته‌اند، صدای زرافه‌ها و فیل را می‌شنوند و آن ها هم بیرون می‌آیند....

صبر ایوب

معرفی کتاب
«ایوبِ» پیامبر یکی از مردان ثروتمند «یمن» بود. او تعداد زیادی گاو و میش و شتر داشت. ایوب مرد بخشنده‌ای بود و تا زمانی‌که به تعداد زیادی از مردم غذا نمی‎داد، غذا نمی‎خورد و تا تعداد زیادی از مردم را لباس نمی‎پوشانید، خودش لباس نو نمی‎پوشید. حضرت ایوب بدون هیچ چون و چرایی از خدا اطاعت می‎کرد. خدا هم به او برکت داد، او صاحب چهار پسر و سه دختر بود. شیطان نزد خدا رفت و شکایت کرد که ایوب چون ثروت فراوان و فرزندان صالح دارد، از تو اطاعت می‎کند و اگر همه اینها را از او بگیری دیگر عبادت نمی‎کند. خداوند... .

دختر پروانه‌ای

معرفی کتاب
«نازپری» دختر کوچکی است که روی دستش لکه‌ای سیاه دارد، لکه‌ای شبیه پروانه؛ اما به مرور زمان لکه‌ها یا همان پروانه‌ها زیاد می‌شوند و تمام بدن دخترک را می‌پوشانند. نازپری آن‌قدر مشغول پروانه‌هاست که همه‌چیز را از یاد می‌برد. پروانه‌های او حواس بچه‌های کلاس را هم پرت می‌کنند و خانم معلم عصبانی می‌شود. گاهی بعضی از پروانه‌ها هوس می‌کنند بپرند و بعضی می‌مانند، آن وقت بدن دخترک سوراخ سوراخ می‌شود! پدر نازپری هم از این مرض عجیب و غریب ذله شده است تا اینکه روزی... .

مداد سبز قد کوتاه

معرفی کتاب
در این کتاب داستانی درباره نقاشی با مدادهای رنگی با زبانی آهنگین روایت شده است. کودکان طی خواندن شعرها با نام رنگ‌ها و رنگ‌آمیزی هر طرح آشنا می‌شوند. در هر صفحه تصاویر متنوع و شاد نیز درج شده است.

دختر آفتاب

معرفی کتاب
کتاب حاضر شعری است درباره «رقیه»، دختر کوچک «امام حسین» (ع). هنگامی که امام حسین شهید می‌شوند، رقیه کوچولو از عمه‌اش، حضرت «زینب»، سراغ او را می‌گیرد. حضرت زینب سعی می‌کند برادرزاده‌اش را آرام کند؛ ولی رقیه کوچک طاقت این همه ظلم و ستم را ندارد.