عیسای ناصری
معرفی کتاب
کودک «مریم» به دنیا آمده است، سالم و زیبا ونورانی؛ اما مریم غمگین است؛ چراکه مردم حرف او را نمیفهمند و به او تهمت میزنند!... . ناگهان درِ عبادتگاه باز میشود و مردم به طرف مریم هجوم میآورند! هرکس چیزی میگویدو مریم به گهواره اشاره میکند، نوری گهواره را دربرمیگیرد و کودک به سخن میآید: «من بنده خدا هستم، او مرا به پیامبری برگزیده و... ». نام فرزند مریم را «عیسی» میگذارند، پیامبری که باید تمام دنیا را تکان دهد؛ اما مردم هر بهانهای میآورند تا به او تهمت دروغگویی بزنند. حضرت عیسی معجزات بسیاری دارد؛ ولی باز هم... .
شلی، گوسفند پشمالو
معرفی کتاب
فصل پشمچینی است، ولی هنوز نوبت شلی نرسیده. او تا زمانی که پشمهایش به اندازه کافی بلند شود، به گشت و گذار میرود. در طول سفر همه حیوانات از پشمهای او تعریف میکنند و او بیشتر و بیشتر مغرور میشود. در نهایت حرفهای جغد دانا نظر او را تغییر میدهد. در پایان کتاب نیز مراحل تبدیل پشم به کاموا و نخ پشمی برای نونهالان آموزش داده شده است.
با یک مشکل چه کار میتوانم بکنم؟
معرفی کتاب
مشکلات به چه دردی میخورند؟ آنها به ما شکل میدهند، ما را به سختی میاندازند و برای حرکت به ما انگیزه میدهند. با کمک مشکلات میفهمیم که چقدر قوی، شجاع و توانمند هستیم. قهرمان داستان، کودکی است که ناگهان مشکلی پیدا میکند. او نمیداند این مشکل از کجا پیدا شده است. کودک از مشکل میترسد و نگران است و مشکل هرروز بزرگتر میشود تا اینکه متوجه میشود باید با مشکل روبهرو شود و آنوقت است که متوجه رازی میشود. این راز چیست؟
گمشده در جنگل کلمات
معرفی کتاب
«کنستانتین» لکنت زبان دارد. او از گفتن کلمات بزرگ میترسد؛ چون ادا کردن آنها را خوب بلد نیست. جرئت گفتن جملههای بلند را هم ندارد؛ چون نمیداند کی تمام میشوند. کنستانتین قدکوتاه و لاغر است و گوشهای بزرگی دارد؛ اما وقتی آواز و چهچه پرندهها را میشنود، قدر گوشهایش را میداند که به شیوه خودشان دنیا را به او نشان میدهند. او وقتی مداد به دست میگیرد، داستانهای شگفتانگیزی مینویسد. روزی به دنبال هیکلی مرموز که لباس سفیدی پوشیده است راه میافتد و... .
زندگی حضرت معصومهعلیهاالسلام
معرفی کتاب
حضرت «معصومه» (ع)، خواهر امام «رضا» (ع) است. هنگامیکه او شش سال داشت، امام موسی کاظم(ع) به دستور هارون دستگیر شد. بعد از شهادت امام کاظم، برادرش امام رضا (ع)مراقبت از او را بر عهده گرفت. حضرت معصومه(ع) دانش فراوانی داشت و به همه سؤالات دینی زنان در مدینه پاسخ میگفت. بعد از اینکه امام رضا(ع) به دستور مأمون به خراسان برده شد، حضرت معصومه(ع) به همراه تعدادی از اعضای خانواده و یاران آن حضرت، برای دیدن برادر راهی ایران شد...
خرگوشی و یک معما
معرفی کتاب
این کتاب جلد دهم از مجموعه «قصههای بیکلام» و حاوی داستانی تصویری و بدون متن است که برای کودکان چهار تا هفت سال و برای تقویت خلاقیت، مهارت قصهگویی و واژهیابی تهیه شده است. در این داستان خرگوشی باهوش با پیگیری، پشتکار و مطالعه کتابهای مختلف تلاش میکند تا راهحل معمای مطرح شده را پیدا کند. شایان ذکر است که داستان با همکاری کودکان با مربیان و والدین خوانده و فهمیده میشود.
سنجاب شکمو
معرفی کتاب
سنجاب شکمو همیشه دنبال غذاست. او میترسد که زمستان گرسنه بماند، برای همین از صبح تا شب دنبال خوراکی است، گردو، فندق، بلوط و هرچیزی که سر راهش است، جمع کرده و انبار میکند. سنجاب به هیچکس غذا نمیدهد؛ حتی به دوستانش! سرانجام زمستان از راه میرسد، خانه سنجاب پر از غذاست و خیالش راحت؛ اما... .
میسا و دردسرهایش
معرفی کتاب
مادر «میسا» به خرید میرود و خانه را به او میسپارد. میسا روی مبل اتاق نشیمن، کنار عروسکش، «حنا»، نشسته است و برای او لالایی میخواند؛ اما ناگهان باد پنجره را باز میکند و گربه که اسمش «پیشولخان» است، وارد اتاق میشود. او اول از همه، گلدان شمعدانی روی میز را میاندازد و... . بعد پیشولخان از زیر میز تلویزیون به سمت آشپزخانه میرود و چای پایش همهجا روی زمین به جا میماند. میسا دنبال پیشول راه میافتد تا دسته گل تازهای به آب ندهد؛ اما... .
گربه روی کاغذ
معرفی کتاب
گربهای که روی کاغذ نقاشی شده است، به ماهی داخل حوض میگوید که خیلی دلش میخواهد از کاغذ بیرون بیاید. ماهی هم خیلی دلش میخواهد از حوض بیرون بپرد. گربه با خنده میپرسد: «چرا؟ تو که میتوانی به هرطرف شنا کنی!» ماهی معتقد است وقتی نتواند هرجا که دلش میخواهد برود، فرقی نمیکند که داخل حوض باشد یا روی کاغذ. ماهی از دنیای بیرون از حوض، آسمان و پرندهها برای گربه میگوید؛ ولی گربه نمیتواند تکان بخورد و حتی آسمان را هم نمیبیند. گربه و ماهی تصمیم میگیرند از کاغذ و آب بیرون بیایند و آزاد شوند؛ اما آیا این کار ممکن است؟
قایم موشک فیلی
معرفی کتاب
«پیلیپیلی» فیل کوچولویی است که همیشه «قایمباشک» را دوست داشته؛ حتی حالا که بزرگ شده است. روزی به دوستانش، سنجاب و قورباغه و ببر پیشنهاد میکند با هم قایمباشک بازی کنند. سنجاب چشمهایش را میبندد و شروع به شمردن میکند. قورباغه داخل گل نیلوفر پنهان میشود و ببر لابهلای علفهای خشک. پیلیپیلی میخواهد زیر آب رودخانه پنهان شود؛ اما آب فقط تا زانویش میرسد؛ چون او خیلی بزرگ شده است. حالا پیلیپیلی کجا قایم شود؟