بچههای تابستان
معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان کوتاه است. زیر هر داستان، با توجه به مفهوم آن، حدیثی آورده شده است. احادیث از امام علی (ع) و امام صادق (ع) است و درباره آموختن علم، شاد کردن مردم، ارزش آب و آموزش علم به دیگران. داستان «بچههای تابستان» درباره پسربچههایی است که با هم قرار میگذارند تا در تعطیلات تابستان هرکدام هر چیزی بلد هستند به بقیه یاد بدهند.
عملیات نجات اردک
معرفی کتاب
موضوع این کتاب درباره حفاظت از محیط زیست است. نویسنده ابتدا سه نوع آلودگی را توضیح میدهد، سپس داستان نجات اردکی را بازگو میکند که در پلاستیک نگهدارنده قوطی نوشابه گیر افتاده! در دریاچه کنار کمپ داکوتا اتفاق عجیبوغریبی افتاده است. بچهها چیزی سبز و بدبو در آب دیدهاند. بهنظر میرسد نهر منبع آلودگی است؛ ولی چطور میتوان جلو آن را گرفت؟
خرس ماه
معرفی کتاب
«سامیه» و «سمیره» با پدرشان به باغ پرتقالشان رفتند تا محصول را بچینند. پدر آنها را پیاده کرد و گفت میرود و زود برمیگردد. دخترها وارد باغ شدند و خودشان را روی علفهای بلند انداختند و به آسمان خیره شدند. ناگهان سمیره نگاهش به گوشهای افتاد که پُر از پرتقالهای گاززده بود و بعد دو تولهخرس دید! دخترها جیغزنان فرار کردند. وانت پدر هنوز خیلی دور نشده بود. او برگشت و وقتی متوجه ماجرا شد، تیشهاش را برداشت و به دخترها گفت از جایشان تکان نخورند. بعد... .
زندگی پرفرازونشیب یک قوطی کنسرو
معرفی کتاب
کتاب حاضر داستان یک قوطی کنسرو است که عمری طولانی دارد. قوطی آواره است و مدام باید جا عوض کند و هزار و یک اتفاق عجیب و غریب را ببیند. اگر قوطی شانس بیاورد و گوشهای گیر بیافتد، آزارش به کسی نمیرسد؛ اما خیلی بعید است. او مرتب جایش عوض میشود و سالهای زیادی را پشتِ سر میگذارد و در انتها... .
فرانکلین و محله دوستداشتنیاش
معرفی کتاب
«فرانکلین» لاکپشت باهوشی است و نقاشی کشیدن را دوست دارد، به همین دلیل وقتی آقای جغد از بچهها میخواهد تا چیزی را که در محلهشان از همه بیشتر دوست دارند، بکشند، فرانکلین آماده است؛ اما فرانکلین نمیتواند تصمیم بگیرد چه چیزی را نقاشی کند؛ چون او خیلی چیزها را در محلهشان دوست دارد. هر گوشهای از محله، خاطرهای را به یادش میآورد. بالاخره فکری به ذهنش میرسد و... .
فرانکلین رئیسبازی درمیآورد
معرفی کتاب
«فرانکلین» کارهای زیادی میتواند انجام دهد و دوستان زیادی دارد و بهترین دوستش خرس است؛ اما روزی آنها با هم دعوا میکنند! چون موقع بازی، فرانکلین مثل رئیسها رفتار میکند و مرتب به بقیه دستور میدهد. خرس با او قهر کرده است و بقیه دوستانش هم تصمیم میگیرند دیگر با او بازی نکنند. فرانکلین سعی میکند خودش به تنهایی بازی کند؛ اما حوصلهاش سَر میرود. حالا او باید چه کار کند؟
فرانکلین دروغ میگوید
معرفی کتاب
دوستان «فرانکلین»، کارهای زیادی میتوانند بکنند؛ خرس از بلندترین درخت بالا میرود، شاهین بدون بال زدن، از بالای باغ تمشک پرواز میکند و سگ آبی با دندانش درختی را قطع میکند؛ اما فرانکلین نمیتواند هیچکدام از این کارها را انجام دهد. بنابراین، به دروغ میگوید که میتواند هفتادوشش مگس را در چشم برهمزدنی قورت بدهد! دوستانش میخواهند ببینند او چطور این کار را انجام میدهد. حالا چه اتفاقی میافتد؟
کلاغک و کودکستان
معرفی کتاب
پدرومادر کلاغک مجبور بودند کار کنند و کلاغک مدت زیادی را در لانه تنها بود. لانه آنها روی شاخه درختی در حیاط مهد کودک بود. کلاغک خیلی حوصلهاش سر میرفت. او از توی لانه بچهها را میدید که بازی میکردند و خوشحال بودند. وقتی آقا و خانم کلاغ به خانه آمدند، کلاغک همهچیز را برایشان تعریف کرد و از آنها خواست تا او را در مهد کودک ثبت نام کنند! ولی مگر ممکن است یک بچهکلاغ به مهدکودک آدمها برود؟
قول
معرفی کتاب
در شهر غمگرفتهای، نوجوانی سعی میکند کیف پیرزنی را بدزدد. پیرزن با تمام قدرتش کیفش را نگه میدارد و این کشمکش ادامه پیدا میکند تا اینکه پیرزن میگوید به یک شرط حاضر است کیفش را به او بدهد. نوجوان بدون هیچ فکری قبول میکند. پیرزن از او میخواهد که قول بدهد آنها را بکارد! نوجوان نمیداند منظور پیرزن چیست؛ اما فوری میپذیرد، کیف را میگیرد و فرار میکند؛ اما وقتی درِ آن را باز میکند، حیرتزده میشود، کیف پُر از دانه است!
ابر و من و مامان
معرفی کتاب
قهرمان داستان پسربچهای است که تماشا کردن ابرها را دوست دارد. او ساعتها کنار پنجره میایستد و ابرها را نگاه میکند که هرکدام شبیه چیزی هستند. روزی مادرش پیشنهاد میکند که با هم بازی کنند و به نوبت بگویند که هر ابر شکل چیست. ابری که به نظر پسر شبیه آدم کثیف و اخموست، به چشم مادر شبیه یک بستنی قیفی است و ابری که به نظر پسرک شبیه پوتینی پاره است، به نظر مادر شبیه مرغی است که در لانهاش نشسته است و... .