Skip to main content

شاخ بزغاله

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های کوچولو‌موچولو»، نُه داستان دارد. «مداد غمگین»، «مع‌مع گمشده»، «دو همسایه»، «فرفره بازی» و «شاخ بزغاله» نام برخی از این داستان‌هاست. در داستان «شاخ بزغاله»، بزغاله‌ای که شاخ ندارد، از گوساله می‌خواهد که شاخ‌هایش را به او بدهد؛ اما گوساله قبول نمی‌کند. بزغاله کنار رودخانه می‌رود و از درخت می‌خواهد دو تا شاخ به او بدهد. درخت قبول می‌کند، بزغاله شاخ‌ها را روی سرش می‌گذارد و به آب نگاه می‌کند و بزغاله‌ای را می‌بیند که با او حرف می‌زند. بزغاله از تعجب دو تا شاخ درمی‌آورد!

غول بیچاره

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های کوچولو‌موچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «رودخانه برفی»، «گنج»، «فرشته» و «غول بیچاره» نام برخی از این داستان‌هاست. داستان «غول بیچاره» درباره بچه‌غولی است که می‌خواهد به خانه‌اش برود؛ اما نمی‌تواند از دروازه عبور کند. بچه‌غول که عصبانی شده است، درِ دروازه را به هم می‌کوبد. دروازه هم لگد محکمی به او می‌زند. وقتی بچه‌غولِ گریه می‌کند، موش دلش برای او می‌سوزد و گریه‌اش می‌گیرد و... .

دفتر خاطرات من و بابام این دفتر: ریحانه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «دفتر خاطرات من و بابام»، به روایت زندگی یکی از شهدای مدافع حرم اختصاص دارد که در آن گوشه‌ای از سختی‌های نبودن پدر در خانواده بیان می‌شود. «ریحانه» دختر کوچولویی است که پدرش با چند نامه خبر شهادت خود را به او می‌دهد. مادر ریحانه که متوجه دلتنگی دخترش شده است، از او می‌خواهد که هر روز یکی از نامه‌های پدرش را بخواند و پاسخ آن را در د فتر خاطراتش بنویسد. ریحانه در نامه‌هایی که برای پدرش می‌نویسد، با او درد دل می‌کند و از او می‌خواهد که برایش دعا کند.

سوسکی

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های کوچولو‌موچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «جوجه‌تیغی»، «کدو تنبل»، «نردبان درختی» و «سوسکی» نام برخی از این داستان‌هاست. کمک کردن به دیگران، حفظ محیط زیست، شادی کردن، تلاش و کوشش برای رسیدن به هدف، از جمله مفاهیم موضوعی این داستان‌هاست. داستان «سوسکی»، درباره خانم سوسکی است که برای رفتن به عروسی، لباس می‌خواهد. او به سراغ دوستانش، قیچی و سوزن و قرقره می‌رود و آن‌ها با کمک هم پیراهنی زیبا برای او می‌دوزند.

از همه چیز با‌خبر است

معرفی کتاب
این کتاب درباره خداشناسی است و برای کودکان توضیح می‌دهد که خداوند بزرگ، همه‌جا هست و از همه‌چیز باخبر است. قاصدک در سفرش با موجودات مختلفی روبه‌رو می‌شود، موجودات کوچکی که گاهی دیده نمی‌شوند و قاصدک فکر می‌کند هیچ‌کس به یاد آن‌ها نیست؛ مثل کفشدوزکی که در باغچه‌ای ، زیر برگی زندگی‌ می‌کند یا عنکبوتی که در کوهستان در شکاف سنگی است یا... ؛ اما قاصدک در پایان سفرش متوجه می‌شود که خدای بزرگ و مهربان که این موجودات را آفریده است، از همه آن‌ها خبر دارد و مراقبشان است.

همیشه او منظم است

معرفی کتاب
بچه‌خرگوش‌ها و بچه میمون‌ها و... در حال بازی هستند که می‌بینند خورشید آرام پشت کوه می‎رود. آن‌ها غمگین می‌شوند؛ چون می‌خواهند همچنان به بازی کردن ادامه دهند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند بالای کوه بروند و از خورشید بخواهند که همان جا بماند. خورشیدخانم برای آن‌ها توضیح می‌دهد که اگر همیشه آنجا بماند، شهرها و دشت‌ها و سبزه‌زارهای دیگر در تاریکی می‌مانند و دیگر هیچ گیاهی رشد نمی‌کند و حیوانات نمی‌توانند غذا پیدا کنند و... . بچه‌ها متوجه می‌شوند که کار خورشیدخانم بسیار منظم است و باید به کارش ادامه دهد.

روباه زرنگ با دم قشنگ

معرفی کتاب
روباهی که دُم زیبایی دارد، به مزرعه می‌رود تا غذایی پیدا کند. در گوشه‌ای از مزرعه، خاله‌پیرزن، کلبه دارد. روباه نزدیک کلبه پیرزن، سنگی قیمتی پیدا کرده و آن را زیر خاک پنهان می‌کند و وارد کلبه می‌شود و کاسه شیری که آنجاست، سر می‌کشد. پیرزن که متوجه روباه شده است، آهسته به او نزدیک می‌شود و دُم زیبای او را قیچی می‌کند. روباه التماس می‌کند که پیرزن ذُمش را پس بدهد. پیرزن فقط به یک شرط حاضر است دُم روباه را پس بدهد و آن شرط این است که روباه شیری را که خورده است، برایش بیاورد.

خاله‌قلقلی خیلی زبلی

معرفی کتاب
پیرزن تصمیم می‌گیرد به خانه دخترش برود؛ ولی برای این کار باید از جنگل عبور کند. خاله‌پیرزن در جنگل با گرگ گرسنه روبه‌رو می‌شود که می‌خواهد او را بخورد. پیرزن می‎گوید: «من به چه دردت می‌خورم، نه گوشت دارم نه جون دارم، یه پوست و استخوان دارم، دارم می‌رم به خونه دخترم ...» و به این ترتیب گرگ را فریب داده و به راهش ادامه می‌دهد؛ اما کمی آن‌طرف‌تر، پلنگ و شیر را هم می‌بیند و همان حرف‌هایی را که به گرگ گفته است، به آن‌ها هم می‌گوید. سرانجام خاله‌پیرزن به خانه دخترش می‌رسد و یک هفته آنجا می‌ماند و استراحت می‌کند. بالاخره روزی فرا می‌رسد که پیرزن باید به خانه خودش برگردد؛ اما با شیر و پلنگ و گرگ چه کند؟

تولد... تولد

معرفی کتاب
این کتاب شامل چهار داستان کوتاه است که همه آن‌ها درباره روز تولد است. این داستان‌ها برای کودکان پیش از دبستان تا سال‌های اول دبستان نوشته شده‌اند. «هدیه بابابزرگ»، «تولدی دوباره»، «هدیه تولد» و «با این تیغ‌ها چی کار کنم؟»، نام این داستان‌هاست. داستان «هدیه بابابزرگ» درباره پسر کوچولویی به نام «سامان» است که در روز تولدش، بی‌صبرانه منتظر هدیه پدربزرگش است. قرار است پدربزرگ یک موجود زنده برای او بیاورد و سامان فکر می‌کند این موجود شاید یک پرنده، یک ماهی کوچولو یا یک بچه‌لاک‌پشت باشد؛ اما وقتی هدیه پدربزرگ را باز می‌کند، کاملاً غافلگیر می‌شود!

گوزن شاخدار: ستاره سینما

معرفی کتاب
قرار است فیلمی درباره گوزن شاخ‌دار ساخته شود. در اولین برداشت، گوزن خودش را معرفی می‌کند. او می‌خواهد فضانورد شود؛ اما کارگردان مخالف است و معتقد است که گوزن‌ها نمی‌توانند فضانورد شوند؛ چون آن‌ها سُم دارند و در جنگل زندگی می‌کنند. در دومین برداشت، مادربزرگ گوزن از راه می‌رسد و... . در برداشت سوم سر و کله زرافه پیدا می‌شود که دلش می‌خواهد دکتر شود و... . سرانجام با همکاری همه حیوانات، گوزن شاخ‌دار که حاضر نیست دست از رویاهایش بردارد، به فضا می‌رود.