Skip to main content

شنبه

معرفی کتاب
روز شنبه برادران موش دُم‌عصایی خیلی خسته شده‏‌اند. «یان» و «هنری» می‎خواهند زودتر بخوابند. آن‎ها چشم‌هایشان را می‏‌بندند؛ ولی ناگهان یان با صدای «قچ‌قیژ» از خواب می‌‏پرد. او هنری را بیدار می‏‌کند و می‏‌گوید این باید صدای خرچنگ دریایی باشد، حتماً با دست‌های بزرگش که شبیه قیچی است، در حال کوتاه کردن موهای یک سگ پشمالوست! هنری خیلی دلش می‏‌خواهد این صحنه را ببیند. بنابراین، هر دو راه می‌‏افتند و... .

کتاب پر سر‌وصدا

معرفی کتاب
«کتاب پر سرو صدا» کتابی با متن کم و تصاویر گویا و زیباست. کتاب درباره‌ی سرو صداهای اطراف ماست. توی دنیا یک عالمه سرو صداست. سروصداهای خوب، سر و صداهای بد و سرو صداهای اتفاقی که باعث می‌شوند همه به سمت ما برگردند. توی این کتاب سروصداهایی که بچه‌ها می‌شناسند طوری کنار هم جمع شده‌اند که هر خواننده‌ای را به وجد می‌آورد.

اگر گربه نیستی، این کتاب را باز نکن!

معرفی کتاب
کتاب «اگر گربه نیستی، این کتاب را باز نکن!» همان‌طور که از نام کتاب پیداست با منع مخاطبان غیر گربه‌ به خواندن کتاب جاذبه ایجاد می‌کند. کتابی تصویری در مورد عادات گربه‌هاست که به شکل لطیفی بیان شده است.

هویج کوچک هویج بزرگ

معرفی کتاب
خرگوش کوچولو از خواب بیدار می‌شود و بعد از ورزش، می‎خواهد برای صبحانه هویج پیدا کند؛ حتی اگر هویج‌های کوچکی باشند؛ اما خرگوش بزرگ که همسایه خرگوش کوچولو بود، دلش هویج بزرگ می‏‌خواهد. آن‌ها با هم راه می‌‏افتند تا به گوزن می‌‏رسند که در حال شکستن هیزم است. وقتی گوزن متوجه می‏‌شود که آن‎ها دنبال چه هستند، پیشنهاد می‌کند که به او کمک کنند تا او هم به آن‌‏ها هویج بدهد؛ اما... .

جمعه

معرفی کتاب
امروز جمعه است و «یان» و «هنری» فکر می‌‏کنند می‌‏توانند راحت بخوابند و دیگر صدایی مزاحمشان نمی‎شود؛ ولی تازه خوابشان برده است که یان با صدای «خیش‌خیش‌خیش» بیدار می‌شود! اول از همه هنری را بیدار می‌کند. آن‌ها با تعجب متوجه می‌شوند جای صدا عوض می‎شود و یان فکر می‏‌کند یک کاهوسالادی با یک جوجه‎تیغی در حال دنبال‌بازی هستند! و این صدای برگ‎های کاهو است که موقع دویدن از هم جدا می‏‌شوند! آن‌ها می‎روند تا منبع صدا را پیدا کنند و... .

پنجشنبه

معرفی کتاب
برادران موشِ دُم‌عصایی، «یان» و «هنری»، شب‌ها خیلی سریع به خواب می‌‏روند؛ اما ناگهان با صدایی بیدار می‎شوند! «هی‌هی هاها هوهو»! یان از خواب می‎پرد و باید هنری را بیدار کند تا با هم بفهمند این صدای چیست. هنری حدس می‎زند شاید صدای یک خرگوش باشد یا یک تمساح! شاید تمساح و خرگوش می‎خواهند با هم ازدواج کنند و خرگوش برای هدیه ازدواج، یک موبایل به تمساح داده است و دنبال یک زنگ خوب برای موبایل می‏‌گردند! اما بهتر است خودشان بروند و ببینند صدا از چیست.

سه‌شنبه

معرفی کتاب
امروز سه‌شنبه است و «یان» و «هنری»، برادرانِ موشِ دُم‎عصایی، می‏‌خواهند بخوابند؛ اما قبل از خواب، به سراغ بازی همیشگی‎شان می‌‏روند و بعد به محض اینکه چشم‌هایشان را می‌‏بندند، یان صدایی می‎شنود؛ «شلپ‌شلوپ»! هنری فکر می‏‌کند حتماً صدای حیوانی است که در آب زندگی می‏‌کند، دو تا ماهی که پینگ‌پنگ بازی می‌‏کنند؛ اما باید خودشان ببینند تا مطمئن شوند. آن‌ها سر از خانه موش کور درمی‎آورند و... .

دوشنبه

معرفی کتاب
«هنری» و «یان»، برادران موش دُم‌عصایی، به هم شب‌به‌خیر می‏‌گویند و می‌خوابند؛ اما ناگهان با صدای عجیبی بیدار می‌شوند! آن‌ها نمی‎دانند این صدا از کجا و از چیست. یان فکر می‌‏کند، این صدای آژیرِ ماشینِ پلیس است؛ اما هنری باور نمی‏‌کند؛ چون هیچ‎وقت ماشین پلیس این صدا را نمی‎‏دهد. بنابراین، تصمیم می‎گیرند بروند و خودشان از نزدیک ببینند. آن‌ها وارد تونل زیرزمینی‌شان می‌شوند و... .

یکشنبه

معرفی کتاب
امروز یکشنبه است و «یان» و «هنری»، برادران موش دُم‌عصایی، برای فردا صبحانه به خانه موش کور دعوت شده‎اند. آن‌ها تصمیم می‏‌گیرند زودتر بخوابند تا زودتر صبح شود و خیلی هم زود خوابشان می‌‏برد؛ اما ناگهان یان با صدای «دیلینگ‌جیرینگ‌دیلینگ» از خواب بیدار می‎شود! این دیگر چه صدایی است؟ او هنری را بیدار می‏‌کند. هنری فکر می‌‏کند حتماً نهنگ در حال تمرین با پیانو است؛ چون هفته دیگر کنسرت دارد. آن‌ها به دنبال صدا می‏‌روند و... .

خرس شمشیر به‌دست

معرفی کتاب
خرس بزرگ برای اثبات تیزی شمشیرش، همه‌چیز را تکه‌تکه می‎کرد! او تمام درخت‌های جنگلی را قطع کرد و وقتی حسابی خسته و گرسنه شد، به قلعه‌اش رفت تا استراحت کند؛ اما آب وارد قلعه محکم خرس شد! خرس با عصبانیت دنبال کسی می‏‌گشت که باعث این کار شده بود. او به سراغ نگهبانان سد رفت و خواست آن‎ها را از وسط نصف کند؛ ولی متوجه ‎شد که کار آن‌ها نبوده است. بعد خرس نزد گراز، روباه و پرنده‌ها ‎رفت؛ ولی هیچ‌کدام مقصر نبودند، پس چه کسی آب را وارد قلعه خرس کرده بود؟