Skip to main content

کفش سوت‌‌سوتکی

معرفی کتاب
عروسک مو نارنجی در کمد را باز می‌کند و کفش سوت‌سوتکی را آنجا می‌بیند. از صدای کفش خوشش می‌آید و از او می‌خواهد تا بیرون از کمد بروند و نگاهی به اطراف بیندازند. بعد از مدتی متوجه می‌شوند در اتاق یک نی‌نی هستند. کفش از این موضوع می‌ترسد و فکر می‌کند که نی‌نی او را خراب خواهد کرد. برای همین به سمت پنجره می‌پرد تا فرار کند که ناگهان کسی در را باز می‌کند...

نی‌نی عدسی

معرفی کتاب
این کتاب کوچک از زبان جنینی است که در این جلد، فقط شش هفته دارد و هنوز در شکم مادرش زندگی می‌کند. او می‌گوید از دیروز ضربان قلبش هم شروع کرده به تپیدن. "نی‌نی عدسی" خوشحال است از اینکه روزی بالاخره به دنیا می‌آید.

مامان خیاط و دختر عدسی

معرفی کتاب
"دختر عدسی" خیلی کوچک بود. تمام لباس‌ها برایش بزرگ بود. مادرش همیشه غصه می‌خورد که چرا دخترش انقدر کوچک است. دختر عدسی که اشک‌های مادرش را دید شروع کرد به این طرف و آن طرف رفتن تا غذایی بخورد به این امید که بزرگ‌تر شود. اول از همه رفت پیش درخت زردآلو...
این کتاب دارای کتابچه‌ای کوچک نیز هست که به کنار آن متصل شده و از زبان نی‌نی کوچکی است که هنوز به دنیا نیامده و در شکم مادرش زندگی می‌کند.

نی‌نی گلابی

معرفی کتاب
در این کتاب کوچک، مراحل رشد جنین از زبان خودش بیان می‌شود. در این جلد "نی‌نی گلابی" شانزده هفته دارد و خودش می‌گوید هم وزن یک گلابی شده است. ابروها و مژه‌های نرمش هم تازه در آمده‌اند.تازه انگشت شصتش را هم می‌مکد و عاشق آن شده است! نی‌نی هر روز برای به دنیا آمدن لحظه‌شماری می‌کند.

لالایی سنجاب

معرفی کتاب
"سنجاب کوچولو" و مادرش در یک درخت بلوط زندگی می‌کردند. شب‌ها که به لانه برمی‌گشتند سنجاب کوچولو می‌گفت: مامان! لالایی می‌خوام. خانم سنجاب هم او را بغل می‌کرد و با صدای تاپ‌تاپ قلبش، او به خواب می‌رفت. یک روز وقتی سنجاب کوچولو به خانه برگشت، مادرش را ندید. شروع کرد به گریه کردن. حیوانات جنگل که صدایش را شنیدند، یکی یکی می‌آمدند تا ببینند ماجرا چیست. سنجاب کوچولو لالایی می‌خواست. او لالایی مخصوص به خودش را می‌خواست...

تولدش مبارک

معرفی کتاب
"مامان‌خرگوش" که در حال گشت و گذار در جنگل بود ناگهان یک پیلۀ سفید و کوچک می‌بیند. آن را برمی‌دارد تا برای بچه‌هایش ببرد. کلاغ از راه می‌رسد و می‌خواهد پیله را از مامان‌خرگوش بگیرد. پیله تکانی می‌خورد و سوراخی در آن به وجود می‌آید. پروانۀ سفیدی متولد می‌شود و از آن بیرون می‌آید. کلاغ و خرگوش هر دو خوشحال هستند و می‌روند تا این خبر خوش را به همه بدهند.

نی‌نی تپلی

معرفی کتاب
"نی‌نی کوچولو" حالا حسابی بزرگ شده است و دیگر در شکم مادرش نمی‌تواند خیلی ورجه وورجه کند. او حالا ناخن‌های کوچکی درآورده و می‌تواند با گوش‌هایش بشنود. گاهی آرزوهای مادرش را هم می‌شنود. مادر آرزو دارد نی‌نی زودتر به دنیا بیاید و کفش سوت‌سوتکی بپوشد. نی‌نی هم اما آرزوهایی دارد؛ او می‌خواهد زودتر به دنیا بیاید و کفش سوت‌سوتکی بپوشد و مامان را به آرزویش برساند.

منگوله‌مو و نی‌نی

معرفی کتاب
"منگوله‌مو" قرار است در همین روزها یک خواهر یا برادر جدید داشته باشد. اما از این موضوع خوشحال نیست. خودش را در اتاق حبس می‌کند و عروسک‌هایش را محکم بغل می‌گیرد. او از چیزی نگران است و مادرش این موضوع را فهمیده...

شبی که من گاو شدم

معرفی کتاب
در کتاب حاضر، کودکی خواب می بیند که گاوی شیر ده شده و شاخ و دم در آورده است. او در خواب مرتب از شیر خودش می دوشد و می خورد. با شاخ هایش از خودش محافظت می کند؛اما علاقه ای به دمش ندارد. او به این فکر می افتد که دمش را ببرد و دور بیندازد ولی مگسی او را از تصمیمش منصرف می کندچرا که با دمش می تواند مگسها را بپراند.
سرانجام از خواب بیدار شده و متوجه می شود که دم گاو چه کارکردی دارد.

مهمانی پر‌ماجرا

معرفی کتاب
این کتاب، بدون واژه است و کودکان باید فقط با کمک تصویرها، داستان را بخوانند و پیش ببرند. داستان یک موش که دوستانش را به خانه دعوت می‌کند. اما آن‎‌ها با چیز عجیبی مواجه می‌شوند. از در و دیوار خانه، لباس و ظرف‌های نشسته آویزان است، خفاش‌ها در کابینت لانه درست کرده‌اند و تمام خوراکی‌های یخچال هم فاسد شده‌اند. باید دست به کار شد. موشی اصلا حواسش به تمیزی خانه‌اش نیست.