ماجراجویی
معرفی کتاب
صبح خیلی زود، اردکهای بنفش، «هکتور» و «آلبرت»، پرده را کشیدند تا بیرون را تماشا کنند؛ ولی انگار همهچیز عوض شده بود! آنها بیرون رفتند؛ اما چیزی دیده نمیشد؛ حتی آخر شاخه درختی که روی آن خانه داشتند! هکتور و آلبرت چندتا ساندویچ درست کردند و راه افتادند. همهچیز در سفیدی خاصی فرو رفته بود، طوری که یکدیگر را هم نمیدیدند! آنها با شجاعت پیش رفتند تا اینکه... .
افسانه غول دستکج و چهار افسانه دیگر
معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان است که افسانههای قدیمی را به یاد میآورد. اولین افسانه، «دختر شبدر»، داستان تخم شبدری است که در باغچهای قد میکشد. او بزرگ شده و تبدیل به درخت میشود. دختر ِشبدر برای بزرگ شدن تمام آبِ چاله وسط باغچه را میخورد و وقتی میخواهد از آنجا برود، چاله از او میخواهد آبهایی را که خورده است، پس بدهد. شبدر قبول میکند که برود و آب پیدا کند و بیاورد؛ اما... .
پپا به دندانپزشکی میرود
معرفی کتاب
بابا تصمیم میگیرد برای اولین بار جورج و پپا را به دندانپزشکی ببرد. جورج دوست ندارد نوبتش شود چون میترسد. برای همین دندانپزشک به او اجازه میدهد آقای دایناسور عروسکی را توی بغلش بگیرد. دندانهای جورج و پپا سالم و تمیز اند؛ اما یک دفعه دکتر فیل متوجه میشود که دندانهای آقای دایناسور خیلی کثیفهستند و...
پپا فوتبال بازی میکند
معرفی کتاب
پپا، سوزی و جورج تنیس بازی میکنند. دوستهایشان هم میرسند. آنها میگویند: «میشود ما هم بازی کنیم؟ » ولی آنها فقط دو تا راکت تنیس دارند. دنی هاپهاپ پیشنهاد فوتبال بازی میدهد. دخترها یک تیم و پسرها هم یک تیم میشوند. بازی با سرو صدای زیاد شروع میشود. بابا سر میرسد و داوری بازی را به عهده میگیرد. برنده کدام تیم است؟ ...
پپا با کامپیوتر بازی میکند
معرفی کتاب
مامان امروز با کامپیوتر خانگی تند تند تایپ میکند؛ چون یک عالمه کارهای مهم دارد. اما پپا و جورج میخواهند با کامپیوتر بازی کنند. پپا هم تند تند مثل مادر دکمهها را فشار میدهد. باز هم روی دکمهها میزند و اینبار کامپیوتر هشدار میدهد. مامان از بابا میخواهد که کامپیوتر را درست کند؛ اما...
موش سربههوا
معرفی کتاب
از هفت موشی که با هم سفر میکردند، یکی سر به هوا بود. او یادش رفته بود کوله غذاها را بردارد! موشهای گرسنه بعد از کلی دعوا با موش سر به هوا، دنبال غذا گشتند و ششگردو پیدا کردند و خوردند و به موش هفتم چیزی نرسید. موشها در مسیرشان ششتکه پنیر هم پیدا کردند و اینبار هم به موش سر به هوا چیزی ندادند. موشها دوباره به راه افتادند و ناگهان موش هفتم عقابی را دید که به طرف آنها میآمد. او... . شایان ذکر است که کتاب بازی و سرگرمی هم دارد.